کوچک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند
اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد
و دلخوش کردیم که سکوت کرده ایم
سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست
تو بخوای
دنیا رو عاشق می کنم
تو بخوای
قد شقایق می کنم
توبگو
حالا که عاشق منی
تو بگو
اگه که باور منی
وقتی میای
به بوی تو
مست شقایقها
می شم
از تو نگاه عاشقت
تو سینه ام رها می شم
گلبرگ اون ناز تنت
وقتی که بارون می زنه
وقتی شمیم اون نگات
به قلب من سر می زنه
مثل صدای بارونی
گرمایی اما ارومی
تو گریه و تبسمی
تنها ترین ارزومی
تو تکه گم شده ام
وصله قلب دربدر
تو حراج زندگی
پیدا شدی چو رهگذر
وقتی که فریاد تو گلوم
گم شده بود خیالی بود
اون نگاه عاشقت
زندگی بود بهاری بود
خدا شدی تو قلب من
نفس شدی به حنجره
چو خونی تازه در رگم
رها شدی رها به هم
بزار بازم برات بگم
از رنگ اون چشمات بگم
از دو قلب مهربون
عاشقونه فدات بگم
می دونی که میمیرم برات
وقتی نگات سر می زنه
وقتی نگاه عاشقت
به قلبم بوسه می زنه
پس بدون قلب ودلم
مال تو شد
از تو کتاب زندگیم
دوست دارم سهم تو شد
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به ندای چشم تو این چه نگاه کردن است
به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام
دل تو را می طلبد دیده تورا می خواهد
گفتا که میباید بری نامم ز یاد
گفتم آری میبرم نامت زیاد
تورا چون نقش باران دوست دارم
چو عطر پاک گلها دوستت دارم
تنم چون ماهی افتاده بر خاک
تو را مانند دریا دوست دارم
بخند ای غنچه ی گلزار هستی
که من خندیدنت را دوست دارم
به باغ خاطرم ای لاله ی سرخ
تو را تنهای تنها دوست دارم