دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

کسی جواب ابن سوال رو میدونه ؟ هر کی بگه جایزه داره..!!!

امروز داستانی رو شنیدم که خیلی برایم عجیب بود.در یکی از مدارس مذهبی تهران معلم داشته در نمازخانه صحبت میکرده و یکی از بچه های کلاس اول دبستان از معلمش پرسیده مگر وقتی شیطان به آدم سجده نکرد، خدا او را از بهشت بیرون نکرد؟ معلم گفته بله همینطوره. شاگرد گفته پس چطور توانسته دوباره وارد بهشت بشود و آدم و حوا را گول بزند تا سیب را بخورند؟ معلم فقط سکوت کرده و هیچ چیزی برای گفتن نداشته. راستش را بخواهید تا حالا این سوال برای من هم پیش نیامده بود. خیلی سوال اساسی ومهمی هست. عجب بچه هایی در این دوره داریم. چه سوال جالبی؟ کسی جوابی دارد؟بر همه ی موحدان مبرهن است که شیطان رجیم است و رانده شده از بهشت.پس هنگام گول زدن در بهشت چه غلطی میکرده؟

فقر چیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فقر اینه که ۲ تا النگو توی دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توی دهنت؛

فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛

فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛

 فقر اینه که ماجرای عروس فخری خانوم و زن صیغه ای پسر وسطیش رو از حفظ باشی اما از تاریخ کشورت هیچی ندونی؛

فقراینه که از بابک و افشین و سیاوش و مولوی و رودکی و خیام چیزی جز اسمندونی اما ماجراهای آنجلینا جولی و براد پیت و سیر تحولی بریتنی اسپرز روپیگیری کنی؛

فقراینه که وقتی با زنت می ری بیرون مدام بهش گوشزد کنی که موها و گردنشوبپوشونه، وقتی تنها میری بیرون جلو پای زن یکی دیگه ترمز بزنی و بهش بگیخوششششگلهههه؛

فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در ۳ ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛

فقر اینه که ۶ بار مکه رفته باشی و گرسنگی و درموندگی همسایه بغلیت رو ندونی

فقر اینه که فاصله لباس خریدن هات از فاصله مسواک خریدن هات کمتر باشه؛

فقر اینه که کلی پول بدی و یک عینک دیور تقلبی بخری اما فلان کتاب معروف رو نمی خری تا فایل پی دی اف ش رو مجانی گیر بیاری؛

فقر اینه که حاجی بازاری باشی و پولت از پارو بالا بره اما کفشهات واکس نداشته باشه و بوی عرق زیر بغلت حجره ات رو برداشته باشه؛

فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛

فقر اینه که ۱۵ میلیون پول مبلمان بدی اما غیر از ترکیه و دوبی هیچ کشور خارجی رو ندیده باشی؛

فقر اینه که ماشین ۴۰ میلیون تومانی سوار بشی و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛

فقر اینه که به زنت بگی کار نکن، ما که احتیاج مالی نداریم؛

فقراینه که همه جا شعار بدی که دموکراسی می خوای، تو خونه بچه اتجرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات روشکسته؛

فقر اینه که وقتی ازت بپرسن سرگرمی  های تو چی هستند بعد از یک مکث طولانی بگی موزیک و تلویزیون؛

فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت(یخچال هایت)باشه

 

غزلباران

غزلباران چشمانت عجیب است

عزیزم ، فصل ، فصلی نانجیب است

تو گفتی گریه من بی دلیل است

تو ابراهیم چشمانت خلیل است

شبم را با نگاهت پاره کردی

یقین دارم مرا آواره کردی

« نگفتی من جوانم ! رحم کردی؟»

خیالم را اسیر وهم کردی

من از لبخند تو سیری ندارم

عزیزم من سر پیری ندارم

ببین امشب ز دستت وام دارم

به دستی دَ ف به دیگر جام دارم

نگو من وامدار باده هستم

فقط امشب عزیزم ساده هستم

الهی گم شوم در گیسوانت

شبی پیدا شوم در بازوانت

به تنبور و دف و نی ، مستی ام را

بگیری از من امشب ، هستی ام را

شبی هم پیکرت را فرض کردم

برایت یک رباعی قرض کردم

رباعی مثل من خاکستری شد

کنار بستر من بستری شد

به رقص آمد قلم از ذکر نامت

لبم گُـر میگرفت از هُـرم ِ جامت

لب پیمانه هم کامش روا شد

مگر دردی ز آلامم دوا شد؟!

شبی هم روزه واجب گرفتم

برای دلبرم حاجب گرفتم

شیار گونه ات شط بلا شد

دل دریا نوردم مبتلا شد م

 

اعجاز رنگ ها ... بخون اگه میخوای دیوونه نشی

سفید رنگ آرامش است، 
اگر در اتاقی با رنگ سفید بمانی، از فرط آرامش دیوانه می شوی
سیاه رنگ جدی است، 
اگر در اتاقی با رنگ سیاه بمانی، 
از فرط ناامیدی دیوانه می شوی
قرمز رنگ جذاب و گرم است، 
اگر در اتاقی با رنگ قرمز بمانی از فرط هیجان دیوانه می شوی، 
زرد رنگ زندگی است، 
اگر در اتاقی با رنگ زرد بمانی از فرط اضطراب دیوانه می شوی، 
اصولا اگر زیاد در اتاق بمانی دیوانه می شوی، 


زیاد هم ربطی به رنگها ندارد .پاشو برو بیرون اینقدر پای کامپیوتر نشین دیونه میشی ها

 

حاضر جوابی کودکان

 

دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد
معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد زیرا با وجود اینکه پستاندار عظیم‌الجثه‌اى است امّا حلق بسیار کوچکى دارد
دختر کوچک پرسید: پس چطور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟
معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمى‌تواند آدم را ببلعد. این از نظر فیزیکى غیرممکن است
دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مى‌پرسم
معلم گفت: اگر حضرت یونس به بهشت نرفته بود چى؟
دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسید

******************************
یک روز یک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مى‌کرد نگاه مى‌کرد
ناگهان متوجه چند تار موى سفید در بین موهاى مادرش شد
از مادرش پرسید: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفیده؟
مادرش گفت: هر وقت تو یک کار بد مى‌کنى و باعث ناراحتى من مى‌شوی، یکى از موهایم سفید مى‌شود
دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهمیدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفید شده

 
******************************
عکاس سر کلاس درس آمده بود تا از بچه‌هاى کلاس عکس یادگارى بگیرد. معلم هم داشت همه بچه‌ها را تشویق می‌کرد که دور هم جمع شوند
معلم گفت: ببینید چقدر قشنگه که سال‌ها بعد وقتى همه‌تون بزرگ شدید به این عکس نگاه کنید و بگوئید : این احمده، الان دکتره. یا اون مهرداده، الان وکیله
یکى از بچه‌ها از ته کلاس گفت: این هم آقا معلمه، الان مرده


******************************
بچه‌ها درناهارخورى مدرسه به صف ایستاده بودند. سر میز یک سبد سیب بود که روى آن نوشته بود: فقط یکى بردارید. خدا ناظر شماست
در انتهاى میز یک سبد شیرینى و شکلات بود. یکى از بچه‌ها رویش نوشت: هر چند تا مى‌خواهید بردارید! خدا مواظب سیب‌هاست