دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

یه ما جرا

 

یه ماجرا غمگین

 

چند روزپیش داشتم از جایی می یومدم...ناگهان یکی از دوستان گذشته رو دیدم..

وای ...چه حس خوبی داشت... آقا رفتیم توی قدیم..... مسخره بازی و خنده بازار

عجب حالی داد..چقدر تو سر و کله هم زدیم..بعدشم............................

از گذشته ها گفتیم...از خاطراتی که همش خاطره شد.. .وای که چقدر لذت داشت

 

می دونید گاهی وقتها آدم لازم داره .........از پوست خودش بیرون بیاد بره تو

گذشته شایدم فکر کنه ببینه چی بوده حالا چی شده............شایدم یه وقتهایی

با کلاس بازی رو کنار بزاره بره تو فازه بی خیالی و بچگی ...خیلی حال می ده

گذشته ها..گذشتن...خاطره ها هم گذشتن..ما موندیم..و یه گذشته ای که خاطره شده..

شایدم آینده هایی که روزی قراره خاطره بشن...

 

روزی نمی رود که به یاده گذشته ها

در ظلمات ملال نگریم به حال خویش

یک دم نمی شود که به یاد گذشته ها

از فرط رنج سر ببرم زیر بال خویش

 

می دونستم که یه روز باید من تنها بمونم

ولی نه به این زودی

ولی خیلی سخته بی تو

کسی که همیشه با من بود برای هر چی

این برای بهترین دوستم و برادرم

امیر

 

 

 

 

غربت

 

غربت دیرینه ام را با تو قسمت می کنم
تا ابد با درد و رنج خویش خلوت می کنم
رفتی و با رفتنت کاخ دلم ویرانه شد
من در این ویرانه ها احساس غربت میکنم

 

با دیدگانی گریان شانه هایی خسته و دستانی لرزان
آمدنت را به انتظار نشسته ام
باشد تا به یاری شانه های مهربانت
خیل خستگیهایم را زمین بگذارم

 

ای همه آرامشم قلب پریشانت نبینم . چون شب خاکستری سر در گریبانت نبینم .
ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادیت را همچو ابر سوگوار اینگونه گریانت نبینم .
ای پر از شوق رهائی رفته تا اوج ستاره در میان کوچه ها ، افتان و خیزانت نبینم .
مرغک عاشق کجا شور آواز قشنگت در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبینم .
تکیه کن برشانه ام ای شاخه ی نیلوفری ،اشک غمه بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم.
قصه دلتنگیت را خوبه من بگذار و بگذر ، گریه ی دریاچه ها را تا به دامانت نبینم .
کاشکی قسمت کنی غمهای خود را با دلم تا که سیل اشک را بر گونه هایت نبینم

 

دوباره

 

اون روز که بهم گفت میخوام برات کاری بکنم که خوشحال بشی باور نمیکردم؟؟؟

باور نمیکردم که منم میتونم وجود داشته باشم!  باور نمیکردم؟!!!

اره

مثل این که منم هستم .........

 یه احساس لطیف برای بودن ، انتظار شیرین برای رسیدن ، گذشتن از تموم لحظه هام برای شنیدن...

فکر میکردم دارم جون میگیرم.

رسیدم ............. اره رسیدم.............

لحظه ای که بودنم داشت شکل میگرفت............افسون کننده بود

یک قدم تا رسیدن به خودم فاصله داشتم                                                                   بهم گفت:

بهم گفت: حیف تموم لحظه هایی که با تو پر شد ، به خودش لعنت فرستاد.... رفت

بغضی که ساعتی از خوشی بودن دلم میلرزوند تو وجودم خشک شد

خورد شدم

نه؟

شکستم ؟

بازم شکست خوردم

بازم شدم مهره ای که باید از بازی بیرون میرفت...............................................................

  ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

آتش عشق

 

 


عجب سوزنده ما را آتش عشق
آتش عشق
آتش عشق
تمام شعله های سرکش عشق
سرکش عشق
سرکش عشق
عشق عشق عشق عشق
بغیر از عشق ما را پیشه ای نیست
پیشه ای نیست
پیشه ای نیست
زبان و روح را اندیشه ای نیست
اندیشه ای نیست
اندیشه ای نیست
اگه عشق نباشم نیستم من نیستم من
نمیدانم هستم ،کیستم من کیستم من

و بر ساز و برگ زندگانیی
تمام شعر و آهنگ جوانی

نوشتم بر تن سرخ شقایق
من و عشق و من و عشق و من و عشق
عشق بانی مناجات من است
عشق همه ذرات من است
عشق عشق عشق عشق
عشق عشق عشق عشق
بدون عشق میل خوندنم نیست
بدون عشق شور موندنم نیست
اگر در بارگاه دل نشینم
درون هر جونه عشق بینم
عشق عشق عشق عشق
عشق عشق عشق عشق


 

(شعری زیبا از آلبوم تاج عشق دوست عزیزم شایان خواننده)

 

 

 

ببخشا

 

ببخشا گر که گفتم بی وفایی


گله کردم چرا پیشم نیایی


و یا تکرار کردم که کجایی


*


حقیقت را خدا می داند و بس


تو هم مانند من تنها و بی کس


*


دلی روشن تر از آیینه داری


تو هم عاشق


ولی مانند من در یک حصاری


.....


شعری زیبا از مجموعه اشعارغریبانه فریبا شش بلوکی