-
جعفر مصطفائیان
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1385 19:44
ناگهان پرده بر انداخته ای یعنی چه مست از این برون تاخته ای یعنی چی شاه خوبان و منظور گدایان شده ای قدر این مرتبه نشناختی یعنی چه جعفر مصطفائیان
-
گل نفرست
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1385 19:41
واسه من گل نفرست دیگه دوست ندارم نمی خوام گذشته ها را به خاطر بیارم می دونی میون ما هر چی بود گذشت و رفت اون بهار آشنایی زود گذشت و رفت دیگه از دوستت دارم حرفی نزن آخه عشقی نیست میون تو من من و تو بنده یه ما و منیم اما عشق یعنی با هم یکی شدن از دلم می پرسم آیا تو را می بینم دوباره می پیچه صدات تو گوشم که با خنده می گی...
-
کوچه های درد
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1385 19:39
من عابر کوچه های دردم برگرد من چون برگ خزانی کشیده زردم برگرد مرا جز دامن گرم تو جایی نیست ای عشق مگر با تو چه کردم برگرد
-
عشقه تلخ و زیبا
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1385 19:43
خدایا امروز حرف دلم را شنیدم دلم می گفت که خدایم گفت وقتی انسان را آفریدم و وقتی در این آفرینش دل را به او بخشیدم به انسان گفتم به تو دل بخشیدم که ببخشی به که بخشم؟ آنکه از تو می دزدد پس بدان زیباترین عشق را از همان کسی که دل را به او می بخشی می بینی با تمام وجود ولی تلخ saz_zoeram
-
افسوس
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1385 21:09
هیچ وقت نشد بهت بگم که من چقدر دوست دارم نشد یه روز بهت بگم که من فقط تو رو دارم روزا با تو بیدار میشم شبا با تو به خواب میرم هیچ وقت نشد نفهمیدی که بی تو دنیا ندارم تو همه دنیای منی امروز و فردای منی هیچ وقت نشد بدونی که من بی تو فردا ندارم میگن چشای عاشق یه دنیا شعرو قصه ست اما چرا عزیزم چشام لبریز غصه ست میگن گل...
-
انسانیت
پنجشنبه 17 فروردینماه سال 1385 20:59
اشکی در گذرگاه تاریخ * * * * * * * * * از همان روزی که دست حضرت قابیل گشت آلوده به خون حضرت هابیل از همان روزی که فرزندان " آدم" زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید؛ آدمیت مرد!! گرچه" آدم" زنده بود از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند از همان روزی که با شلاق و خون ، دیوار چین را ساختند آدمیت مرده بود * * * * * *...
-
دختر بودن
شنبه 12 فروردینماه سال 1385 11:19
دختر بودن یعنی ببخشید میشه جزوه تونو ببینم؟ دختر بودن یعنی کله قند و لی لی لی لی .......... دختر بودن یعنی پس این چای چی شد؟؟ دختر بودن یعنی الگوی خیاطی وسط مجله های درپیت دختر بودن یعنی همونی باشی که مادر وخاله وعمه ت هستن دختر بودن یعنی چرا خونه اینقدر کثیفه ؟؟ دختر بودن یعنی دخترو رو چه به رانندگی؟ دختر بودن یعنی...
-
این چند تا نکته به نظرم جالب بود،
پنجشنبه 10 فروردینماه سال 1385 12:59
ــ بهترین دوست اون دوستی که باهاش روی یک سکو ساکت بشینی و هیچی نگی و وقتی ازش دور میشی، حس کنی بهترین گفتگوی عمرت رو داشتی. ــ ما واقعا تا چیزی رو از دست ندیم، قدرش رو نمیدونیم ولی در عین حال تا وقتی چیزی رو دوباره به دست نیاریم، نمیدونیم چی رو از دست دادیم. ــ اینکه تمام عشقت رو به کسی بدی، تضمینی بر این نیست که اون...
-
شعر فریدون مشیری
یکشنبه 28 اسفندماه سال 1384 12:29
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو...
-
زندگینامه دکتر حسابی
شنبه 20 اسفندماه سال 1384 18:55
سید محمود حسابی در سال 1281 (ه.ش), از پدر و مادری تفرشی در تهران زاده شدند. پس از سپری نمودن چهار سال از دوران کودکی در تهران, به همراه خانواده (پدر, مادر, برادر) عازم شامات گردیدند. در هفت سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در بیروت, با تنگدستی و مرارت های دور از وطن در مدرسه کشیش های فرانسوی آغاز کردند و همزمان, توسط مادر...
-
کاش می شد................
جمعه 21 بهمنماه سال 1384 10:41
کاش می شد عشق را تفسیر کرد خواب چشمان تو را تعبیر کرد کاش می شد همچو گلها ساده بود سادگی را با تو عالم گیر کرد کاش می شد در خراب آباد دل خانه احساس را تعمیر کرد کاش می شد در حریم سینه ها عشق را با وسعتش تکثیر کرد
-
عشق
سهشنبه 18 بهمنماه سال 1384 12:48
عشق یعنی: مستی و دیوانگی عشق یعنی: تا جهان بیگانگی عشق یعنی:به دار آویختن عشق یعنی: اشک حسرت ریختن عشق یعنی: در جهان رسوا شدن عشق یعنی: مست و بی پروا شدن عشق یعنی:انتظاروانتظار عشق یعنی:هر چه بینی عکس یار عشق یعنی:سوختن و ساختن عشق یعنی: زندگی رو باختن عشق یعنی :دیده بر در دوختن عشق یعنی:در فراقش سوختن عشق یعنی:شعله...
-
گفتنیها کم نیست
سهشنبه 18 بهمنماه سال 1384 12:13
گفتنیها کم نیست ، من و تو کم بودیم خشک و پژمرده ، تا روی زمین خم بودیم گفتنیها کم نیست ، من و تو کم گفتیم مثل هذیان دم مرگ ، از آغاز چنین ،درهم و برهم گفتیم دیدنیها کم نیست ، من وتو کم دیدیم بی سبب از پاییز ، جای میلاد اقاقیها را ،پرسیدیم چیدنیها کم نیست ، من و تو کم چیدیم وقت گل دادن عشق ، روی دار قالی بیسبب حتی ،...
-
مجنون
یکشنبه 25 دیماه سال 1384 20:23
دید مجنون را یکی صحرا نورد در میان بادیه بنشسته فرد صفحه اش از خاک وانگشتان قلم می نویسد نام لیلی دم به دم گفت : کای مجنون شیدا چیست این ؟ نامه بهر کیست این ؟ گفت : مشق نام لیلی میکنم خاطر خود را تسلی میکنم چون میسر نیست با کام او عشق بازی میکنم با نام او
-
خدایا
جمعه 28 مردادماه سال 1384 17:53
یا ر ب مرا یا ری بده تا خوب آزارش کنم هجرش دهم زجرش دهم خوارش کنم زارش کنم از خنده های اتشین وز بوسه های دلنشین صد شعله بر جانش زنم ؛ صد فتنه در کارش کنم در پیش چشمش ساغری گیرم ز دست دیگری از رشک آزارش دهم ؛ وز غصه بیمارش کنم هر شامگه در خانه ای چابکتر از پروانه ای رقصم بر بیگانه ای وز خویش بیزارش کنم یا رب مرا یا ری...
-
خلوت دل
پنجشنبه 6 مردادماه سال 1384 12:43
ای دل آندم که خراب از می گلگون باشی بی زر وگنج بصد حشمت قارون باشی در مقامی که صدارت به فقیران بخشند چشم دارم که بجاه ازهمه افزون باشی در ره منزل لیلی که خطرهاست درآن شرط اول قدم آنست که مجنون باشی نقطه عشق نمودم بتو هان سهو مکن ورنه چون بنگری از دایره بیرون باشی کاروان رفت وتو در خواب وبیابان درپیش کی روی ره ز که...
-
گوگوش
پنجشنبه 6 مردادماه سال 1384 12:30
برای خواب معصومانه عشق کمک کن بستری از گل بسازیم برای کوچه شب هنگام وحشت کمک کن با تن هم گل بسازیم کمک کن سایه بونی از ترانه برای خواب ابریشم بسازیم کمک کن با کلام عاشقانه برای زخم شب مرحم بسازیم بذارقسمت کنیم تنهاییمون رو میون سفره ی شب تو با من بذار بین منو تو دستای ما پلی باشه واسه از خود گذشتن کمک کن ازمسافرهای...
-
عشق
دوشنبه 8 فروردینماه سال 1384 13:47
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA خدا به شیطان گفت: لیلی را سجده کن. بسم الله ... شیطان غرور داشت. سجده نکرد. گفت: من از آتشم و لیلی از گل است. خدا گفت: سجده کن، زیرا که من چنین می خواهم. من چیزی می دانم که تو نمی دانی. شیطان سجده نکرد. سرکشی کرد و رانده شد؛ و کینه لیلی را به دل گرفت. شیطان قسم خورد که لیلی...