دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

به خاطر مادرم

 

آره ما روز زن و مادر و .... همیشه ما به فکر تشکر  و هدیه دادن میوفتیم

ولی امسال که از مادرم دورم خیلی دلم براش تنگ شده

 به خاطر همین به خاطر دل خودم این شعر را گذاشتم

موفق باشید و همیشه شاد

یا علی

مادر

مادر، نگاه خسته و تاریکت

با من هزار گونه سخن دارد

با صد زبان به گوش دلم گوید

رنجی که به خاطر تو ز من دارد

دردا که از غبار کدورت‌ها

ابری به روی ماه تو می بینم

سوزد چو برق خرمن جانم را

سوزی که در نگاه تو می بینم

چشمی که پر ز خنده‌ی شادی بود

تاریک و دردناک و غم آلودست

جز سایه ملال به چشمت نیست

آن شعله‌ی نگاه پر از درد است

آرام خنده می زنی و دانم

در سینه‌ات کشاکش طوفان است

لبخند دردناک تو ای مادر

سوزنده‌تر از اشک یتیمان است

تلخ است این سخن که به لب دارم

مادر بلای جان تو من بودم

اما تو ای دریغ، گمان بردی

فرزند مهربان تو من بودم

چون شعله‌ای که شمع به سر دارد

دائم ز جسم و جان تو کاهیدم

چون بت تو را شکستم و شرمم باد

با آن که چون خدایت پرستیدم

شرمنده من به پای تو می‌افتم

چون بر دلم ز ریشه گنه باری است

مادر بلای جان تو من بودم

این اعتراف تلخ گنه کاری است

«معلم شهید دکتر علی شریعتی»

احمدی نژاد پان ترک میشود!!!

   حال میکنید یا نه؟؟؟!!! منم بلدم ادای شما رو شمارو دربیارم!!

 

دو سال پیش یه کم زودتر از این موقعها، تو شهرهای آذربایجان و ترک نشین حوادثی رخ داد و باعث شد که بر سر یه سوء برداشت از یه کمیک استریپ چاپ شده در روزنامه ایران درگیریهای زیادی به وجود بیاد. بعد از دو سال که به اون جریان فکر میکردم و فهمیدن اینکه در خیلی از جریانات از سال 78 و از حادثه کوی دانشگاه که یه نهاد خاص نظامی در آنها دخالت داشت و با دیدن بعضی از اسناد و فیلمهای دو سال پیش بیشتر به حال این وضع نگران میشم.

اما دلیل اینکه امروز این حرفها رو میگن این عکسی هست که در بالا می بینید. همون طوری که مشاهده می کنید آقای احمدی نژاد رئیس جمهور کشورمون در یه اقدام سوال برانگیز با دستانشان نماد پان ترکیسم را به مردم نشون میدن. اون موقع بنا به دلایلی از جمله خدمت سربازی نمی تونستم چیزی بنویسم. اما اینک به راحتی میتونم در موردش صحبت کنم.

من خودم مخالف پان ترکیسم هستم اما میخوام بدونم جناب آقای احمدی نژاد نمیدونستن با این کاراشون دارن یه عده رو تشویق میکنند که به اقدامهای آنارشیستی رو بیارن و همچون حوادث خرداد 85 بسیج و بقیه وارد کارزار بشن و شروع به قلع و قمع جوونهای این ملت کنند.

من نمیدونم این همه مشاور دور و بر ایشون هست، یکی نیست که بگه این حرکت درست نیست. 

شاید برای خیلیا سوال برانگیز باشه که این نماد چه چیزی هست بنا به عقایدی که پان ترکیستها دارن «گرگ» را نماد آذربایجان میدونند و با این حرکت دست به نوعی تداعی گر سر گرگ میباشد و خواهان تشکیل کشور مستقلی که شامل جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان و استانهای آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل و زنجان و همدان و مرکزی می باشند. متاسفانه عقاید به شدت افراطی این گروه باعث شده که خیلی از اهالی آذربایجان اهمیتی به صحبتهایشان نداشته باشند و حتی شبکه ماهواره‌ای که این تفکر رو تبلیغ میکنه به نوعی توسط اهالی ترک زبان بایکوت میشه.

 

کریس دی‌برگ

همه‌چیز درباره کریس دی‌برگ عجیب است. همکاری و ضبط قطعه‌ای با گروه پاپ آریان، دیدن فیلمی از او دریوتیوب که در کنار علی پهلوان می‌خواند، آمدنش به ایران، نشست خبری‌اش در مرکز همایش‌های بین‌المللی رایزن که اسمش تا به حال به گوش کمتر کسی خورده است، تعداد خبرنگاران رسانه‌های خارجی که تقریبا دوبرابر خبرنگاران داخلی بود و دست‌آخر کاپشن چرمی کریس دی‌برگ در هوای ابری و دم‌کرده خردادماه تهران که از اول تا آخر این نشست در تن او ماند. کریس دی‌برگ به منظور مقدمه‌چینی با کنسرتی که قرار است تابستان یا پاییز امسال با گروه آریان برگزار کند، به تهران آمده است. او از تمام سالن‌های تهران بازدید کرده و امکانات آنها را برای این کنسرت سنجیده و حالا نمی‌تواند تصمیم بگیرد کدام سالن مناسب اجرای کنسرت است. کمتر از یک هفته است که اجرای مشترک دی‌برگ با گروه آریان که «نوری تا ابدیت» نام دارد، منتشر شده و روی یوتیوب قرار گرفته است. نشست خبری دیروز هم با پخش این آهنگ شروع شد.
ادامه مطلب ...

شیدایی

 

رندم و شهره به شــــوریدگى و شیــدائى        شیـوه ام چشــــم چرانى و قدح پیمائى

عاشقـــــم خواهد و رسواى جهانى چکـــــنم    عاشـــقانـنـد به هم عاشقى و رسوائى

خـــــــط دلبند تو بـادا کـــه در اطراف رخت     کار هر بوالهوسى نیست قلم فرسائى

نیست بزمى که به بالاى تو آراسته نیـــست    اى برازنــــــــده به بالاى تو بزم آرائى

شمع ما خود به شبستان وفا سوخت که داد    یاد پـــــــــروانه پر سوخته بى پروائى

لعل شاهد نشیــــــندیم بدین شـــــیریــــــنى     زلف معشـــــــــوقه ندیدیم بدین زیبائى

کاش یک روز ســــر زلف تو در دست افتد      تا ستانـــــــم من از او داد شب تنهائى

پیر می خانه که روى تـــــــــو نماید در جام    ازجبین تابـــــــدش انوار مبارک رائى

شهریار از هوس  قند  لبت  چون طوطی      شهره شد در همه آفاق به شکر خایی