آره ما روز زن و مادر و .... همیشه ما به فکر تشکر و هدیه دادن میوفتیم
ولی امسال که از مادرم دورم خیلی دلم براش تنگ شده
به خاطر همین به خاطر دل خودم این شعر را گذاشتم
موفق باشید و همیشه شاد
یا علی
مادر
مادر، نگاه خسته و تاریکت
با من هزار گونه سخن دارد
با صد زبان به گوش دلم گوید
رنجی که به خاطر تو ز من دارد
دردا که از غبار کدورتها
ابری به روی ماه تو می بینم
سوزد چو برق خرمن جانم را
سوزی که در نگاه تو می بینم
چشمی که پر ز خندهی شادی بود
تاریک و دردناک و غم آلودست
جز سایه ملال به چشمت نیست
آن شعلهی نگاه پر از درد است
آرام خنده می زنی و دانم
در سینهات کشاکش طوفان است
لبخند دردناک تو ای مادر
سوزندهتر از اشک یتیمان است
تلخ است این سخن که به لب دارم
مادر بلای جان تو من بودم
اما تو ای دریغ، گمان بردی
فرزند مهربان تو من بودم
چون شعلهای که شمع به سر دارد
دائم ز جسم و جان تو کاهیدم
چون بت تو را شکستم و شرمم باد
با آن که چون خدایت پرستیدم
شرمنده من به پای تو میافتم
چون بر دلم ز ریشه گنه باری است
مادر بلای جان تو من بودم
این اعتراف تلخ گنه کاری است
«
معلم شهید دکتر علی شریعتی»
چه قدر متنوع قلم می زنی ....
گرچه از مسائل سیاسی سر در نمیارم ولی برام جالب بود ...
سلام
جالب بود
به منم سر بزن من یه تازه کارم
به کمک شما در ادامه کار نیاز دارم
بای راستی منم لینک می کنید ؟ جان هر کی می پرستی این کار رو بکن تا منم زیر سایه شما با بچه ها اشنا بشم
خدا حافظ