دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

رها گشتم

منت عاشقی ات به سر من نگذار

منت عاشقی ات به سر من نگذار
بعد از این پای دگر در گذر من نگذار
نه نگاه تو مرا شاد کند بعد از این
نه دل از بودن تو یاد کند بعد از این
باش تا باز مرا روز قیامت بینی
خویش را در غم من غرق ندامت بینی
من رسیدم به دیاری که تو نفرت گویی
باز آید که مرا از در حسرت جویی
نه تمام است برو عشق تو زان خود تو
هر چه مانده است همه مال جهان خود تو
منت عاشقی ات را به سر من نگذار
قدر عمری شده ام از تو عشقت بیزار
می روم تا که به دنیای دگر باز آیم
نیمه ی خویش بجویم و به پرواز آیم
شاید آنجا خبر از درد نباشد بی تو
این همه فاصه ی سرد نباشد بی تو
برو کز بند تو آزاد شدم سهل انگار
منت عاشقی ات را به سر من نگذار

 

تو بهترین

در این شب بی ماه و گل
ستاره ساز صحنه شو
رخت غزل کش پاره کن
در شعر من برهنه شو
تو بهترین صحنه شو برهنه شو ....... برهنه شو

بوی تو آرامش آب
بوی تو عطر صد کتاب
بوسه ی جادویی تو
کشف دوباره ی شراب
تو بهترین صحنه شو برهنه شو ....... برهنه شو

ناخن سرخ دست تو
آی آی آی
باغچه ی تب کرده ی من
کفش تو ساز کولیان
آی آی آی
شال تو جای گم شدن
چشم تو جای امن شب
آی آی آی
به وقت گرگم به هوا
سینه ی پر قصه ی تو
آی آی آی
صدای معدن طلا
تو بهترین صحنه شو برهنه شو ....... برهنه شو

حرف تو گیلاس درشت
ناز تو ابریشم چین
اسم تو یاد گل یاس
بغض تو لرزش زمین
تو بهترین صحنه شو برهنه شو ....... برهنه شو

واسه تو

من دیگه غزل نمی گم واسه تو
اشکامو هدر نمی دم واسه تو
تو دقیقه های تلخ انتظار
چه می دونی چی کشیدم واسه تو
من می خوام دیگه فراموشت کنم
تو بمون با اون غرور لعنتی
قبل رفتنم ولی بزار بگم
خیلی سنگی خیلی بی محبتی
من دیگه غزل نمی گم واسه تو
اشکامو هدر نمی دم واسه تو
تو دقیقه های تلخ انتظار
چه می دونی چی کشیدم واسه تو
بعد از این کاری به من نداشته باش
این روزا روزای تردید منه
نمی خوام مثل همیشه رد بشم
وقت امتحان دل بریدنه
من می خوام تموم خاطراتمو
دستهای حادثه پرپر بکنه
بزار این جدایی همیشگی
دیگه این قصه رو آخر بکنه
من دیگه غزل نمی گم واسه تو
اشکامو هدر نمی دم واسه تو
تو دقیقه های تلخ انتظار
چه می دونی چی کشیدم واسه تو
من دیگه غزل نمی گم واسه تو
اشکامو هدر نمی دم واسه تو
تو دقیقه های تلخ انتظار
چه می دونی چی کشیدم واسه تو
من می خوام دیگه فراموشت کنم
تو بمون با اون غرور لعنتی
قبل رفتنم ولی بزار بگم
خیلی سنگی خیلی بی محبتی
من دیگه غزل نمی گم واسه تو
اشکامو هدر نمی دم واسه تو
تو دقیقه های تلخ انتظار
چه می دونی چی کشیدم واسه تو

 

رقص آرام

شعر دلنشین "رقص آرام" برای همه ی شما دوستان آشناست. چرا که نسخه های بسیاری از این متن در اکثر سایت ها و وبلاگ ها به زبان های مختلف منتشر شده و ایمیل های زیادی هم از این موضوع ارسال شده که در این میان من هم از این دریافت بی نصیب نبوده ام. البته کاری به داستانش ندارم (دختر جوانی مبتلا به سرطان در حالی که آخرین روزهای زندگی اش را سپری می کند در یکی از بیمارستانهای نیویورک این شعر را به مردم دنیا هدیه داده است و حامل این پیام است که به همه بگوید زندگی را تمام و کمال زندگی کنند، کاری که او شاید دیگر نتواند انجام دهد ... !)، ولی اون چیزی که قابل توجه هست نکات ظریف و تاثیرگذاری هست که در این متن وجود داره و چنانچه به اونها توجه دقیق تری داشته باشیم با نگاه زیباتری به زندگی و دنیای اطرافمون خواهیم نگریست ...

سعی کنید این شعر رو با دقت تمام بخونید و مفهومش رو اونطوری که باید، بفهمید و همچنین در تمام لحظات ارزشمند زندگیتون بکار ببندید چون لحظات عمر بس گرانبها و برگشت ناپذیر است ...

ادامه مطلب ...

آموخته ام


 
آموخته ام ..... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد فقط دستی است برای گرفتن دست او ، وقلبی است برای فهمیدن وی .
آموخته ام ...... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی ، شگفت انگیز ترین چیز در بزر گسالی است .
آموخته ام ....... بهترین کلاس درس دنیا کلاسی است که زیر پای پیر ترین فرد دنیاست .
آ‌موخته ام ....... وقتی که عاشقید عشق شما در ظاهر نیز نمایان می شود .
آموخته ام ..... تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید : تومرا. شاد کردی
آموخته ام ..... داشتن کودکی که در آغوش شما به خواب رفته زیباترین حسی است که در دنیا وجود دارد .
آموخته ام ...... که مهربان بودن بسیار مهم تر از درست بودن است .
آمو خته ام ...... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی ( نه ) گفت .
آموخته ام .... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم .
آموخته ام ..... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد ،‌ همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم ....
.
آموخته ام ...... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند .
آموخته ام ..... که پول شخصیت نمی خرد .
آموخته ام ...... که تنها اتفاقات کوچک رو زانه است که زندگی را تماشایی می کند .
آموخته ام ..... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید .پس چه چیز باعث شد که من بیاندیشم می توا نم همه چیز را در یک روز به دست بیا ورم .
آموخته ام ...... که چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد .
آموخته ام .... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان .
آموخته ام ..... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی از سوی ما را دارد .
آموخته ام ...... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم .
آ موخته ام ..... که زندگی دشوار است اما من از او سخت ترم .
آموخته ام ....... که فرصتها هیچگاه از بین نمی روند ،‌بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد .
آموخته ام ....... که آرزویم این است قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگوییم دوستش دارم .
آمو خته ام ...... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن نگاه را وسعت داد .
آموخته ام ..... که نمی توانم احساسم را انتخاب کنم اما می توانم نحوه بر خورد با آنرا انتخاب کنم .
آموخته ام ..... که همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند ، اما تمام شادی ها و پیشرفتها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستید .
آموخته ام ..... بهترین موقعیت برای نصیحت در دو زمان است : وقتی که از شما خواسته می شود ،‌ وزمانی که درس زندگی دادن فرا می رسد .
آموخته ام ..... که کوتاهترین زمانی که من مجبور به کار هستم ، بیشترین کارها و وظایف را باید انجام دهم ....