واسه
من گل نفرستدیگه
دوست ندارمنمی
خوام گذشته ها را به خاطر بیارممی
دونی میون ما هر چی بود گذشت و رفتاون
بهار آشنایی زود گذشت و رفتدیگه
از دوستت دارم حرفی نزنآخه
عشقی نیست میون تو منمن
و تو بنده یه ما و منیماما
عشق یعنی با هم یکی شدناز
دلم می پرسم آیا تو را می بینم دوبارهمی
پیچه صدات تو گوشم که با خنده می گی آرهخنده
های تو فریب گریه های تو دروغتو
چی بودی واسه من یه چراغ بی فروغدیگه
از دوستت دارم حرفی نزنآخه
عشقی نیست میون تو ومنمن
و تو بنده یه ما و منیماما
عشق یعنی با هم یکی شدنمن عابر کوچه های دردم
برگرد
من چون برگ خزانی کشیده زردم
برگرد
مرا جز دامن گرم تو
جایی نیست
ای عشق مگر با تو چه کردم
برگرد
خدایا امروز حرف دلم را شنیدم
دلم می گفت که خدایم گفت
وقتی انسان را آفریدم
و وقتی در این آفرینش دل را به او بخشیدم
به انسان گفتم
به تو دل بخشیدم که ببخشی
به که بخشم؟
آنکه از تو می دزدد
پس بدان
زیباترین عشق را از همان کسی که دل را به او می بخشی
می بینی
با تمام وجود
ولی تلخ
saz_zoeram