دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

صحنه ۱۱۲

 

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست

هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته باست

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد . . .  .

اینو واسه این زدم چون از دانشگاه اومدم بیرون

 

 

احمد به بچه ها بگو که دارم می رم خدمت مقدس سربازی

محاکمه عشق...

جلسه محاکمه عشق بود
و قاضی عقل ،
و عشق محکوم به تبعید به دورترین نقطه مغز شده بود
یعنی فراموشی ،
قلب تقاضای عفو عشق را داشت
ولی همه اعضا با او مخالف بودند
قلب شروع کرد به طرفداری از عشق
آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن اونو داشتی
ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی
و شما پاها که همیشه آماده رفتن به سویش بودید
حالا چرا اینچنین با او مخالفید؟
همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند
تنها عقل و قلب در جلسه مادند
عقل گفت :دیدی قلب همه از عشق بیزارند !
ولی من متحیرم که با وجودی که عشق بیشتر از همه تو را آزرده
چرا هنوز از او حمایت میکنی !؟
قلب نالید:که من بدون وجود عشق دیگر نخواهم بود
و تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار ثانیه قبل را تکرار میکند
و فقط با عشق میتوانم یک قلب واقعی باشم .
پس من همیشه از او حمایت خواهم کرد حتی اگر نابود شوم...

 

دل نوشت:

خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان

 باید ازجان گذرد هرکه شود عاشقشان
روز اول که سرشتند زگل پیکرشان
سنگی اندر گلشان بود همان شد دلشان


بوسه

 
انسان با سه بوسه تکمیل می شود

 1-بوسه مادر که با آن پا یه عرصه خاکی می گذاری

2- بوسه عشق که یک عمر با آن زندگی می کنی

3- بوسه خاک که با آن پا به عرصه ابدیت می گذاری

کوروش بزرگ بیدار می شود !

 

از خرابه های تخت جمشید  صدایی می اید ارامگاه کوروش به لرزه در می اید   و کوروش بزرگ از خواب 2500 ساله  برمی خیزد !!!

سرزمینش هزار تکه شده و قلب کوروش هم هزار تکه می شود . سرزمین اریایی ، سرزمین فریاد های سرخ ، سرزمین مردان پارس ،   امپراطوری پارس و ان همه شکوه و عزت حال به گورستانی از ارزوها تبدیل شده است .  ارزوهایی که در دلهای بزرگ مردان و زنان کوچکی مدفون گشته اند .

کوروش بزرگ ، در خواب هم نمی دید سرزمینش اینگونه بازیچه شود که انگار عروس هزار داماد است !!!

او فکرش را نمی کرد که مردمانش ، وارثان نسل سوخته ای باشند که بوی دود و بوی جنگ همراه با صدای فریاد های مرگ بر همه !!! از جای جای سرزمینش بلند باشد و ان مردمان پارسی همه بی چشم باشند و بی گوش !!!  نه ظلم را ببینند و نه فریاد مظلوم را بشنوند و حتی بی دست ! باشند و هیچ دست یاری به سمت ستمدیدگان دراز نکنند . پس کجا رفت گفتار نیک ، کردار نیک و پندار نیک ؟ پس کجا رفت ارثیه بزرگ نیاکانشان  که همان عشق به میهن بود و کجا رفتند نسل هخامنش ؟ کوروش باور نمی کرد ... به خیالش هنوز در خواب است ... باور نمی کرد که اینچنین مردمانش از پشت خنجر بزنند !!! باور نمی کرد مردان پارسی قاتلین نیاکانشان را می پرستند !!! قاتلین نیاکانشان را ... قاتلین نیاکانشان را ...

 

کوروش بزرگ به فکر فرو رفت و در اخر به این نتیجه رسید که همان بهتر که بخوابد !!! چون نه مردمانش ، انانند که بودند و نه سرزمینش ایرانیست که زمانی از چین و ماچین تا دریای مدیترانه و هزاران نقطه جغرافیایی دیگر را در بر گرفته بود .

اری کوروش بزرگ دوباره به خواب فرو رفت اما این بار خوابش ارام نخواهد بود . کوروش بزرگ تا زمانی که من و تو ، ایرانمان را فدای عرب و عجم کنیم در خوابی نا ارام به سر می برد  و این ما هستیم که می توانیم پایان بخش کابوس پدر خود باشیم .

 

به امید ان روز .............. که کوروش بزرگ واقعا ارام بخوابد !!!!

یه آرزو دارم

دوباره دل هوای با تو بودن کرده
نگو این دل ، دوری عشقتو باور کرده
دل من خسته از این دست به دعا ها بردن
همه ی آرزو هام با رفتن تو مردن
حالا من یه آرزو دارم توو سینه
که دوباره چشم من تورو ببینه
واسه پیدا کردنت تن به دل صحرا میدم
آخه توو رنگ چشات هیبت دنیا رو دیدم
توی هفتا آسمون ، تو تک ستاره ی منی
به خدا ناز دو چشماتو به دنیا نمیدم
حالا من یه آرزو دارم توو سینه
که دوباره چشم من تورو ببینه