دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

حکایت جالب خواهر زن جذاب

 

من خیلی خوشحال بودم ! من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم  والدینم خیلی کمکم کردند

دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود…

فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود…!

اون دختر باحال ، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد

و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم…

یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی !

سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت :

اگه همین الان ۵۰۰ دلار به من بدی بعدش حاضرم با تو …………….!

من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم…

 

اون گفت: من میرم توی اتاق خواب و اگه تو مایل به این کار هستی بیا پیشم…

وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خیره شده بودم

و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم…!

یهو با چهره نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم!!!

پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی…!

ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم  و هیچکس بهتر از تو نمی تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم

به خانوادهء ما خوش اومدی !!!


نتیجه اخلاقی: همیشه کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون بذارید !!!

نظرات 2 + ارسال نظر
امیر جمعه 13 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:57 http://amir-perspolisi.blogsky.com/

سلام خوبی
منا که شناختی
مرسی که تو اکسین عضو شدی
راستی چرا تو وبت تبلیغ نذاشتی
کمک خواستی در خدمتیم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:03

بدبخت نگفت رایگان اخه ۵۰۰دلار خیلیه هرکی بود وسط برنامه میزاشت می رفت وای بحال این نگون بخت که پول نداشت قبل از برنامه بیخیال شد گفت برم که این معامله سرنمی گیره وگرنه اگر پدرخانم رایگان کون می داد می کرد چه برسه خواهرخانم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد