دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

شعر من

باران برایت مجلس ترحیم می گیرد

حال و هوای سینه ام را بیم می گیرد

 

اینجا غروبی خسته و غمگین سراغت را

از برگهای آخر تقویم می گیرد

 

یک نیمه سیب سرخ گاهی در خیال خویش

کام خودش را از لب آن نیم می گیرد

 

 

عشق خداوند و تو در قلبم نمی گنجد

روزی تعادل را از این اقلیم می گیرد

 

تو آن بت سرخی که در این داستان آخر

چشمت تبر از دست ابراهیم می گیرد

 

....................................

 

روزی از این زندان خودم را می رهانم. حیف

کبریٍِِ شعر من فقط تصمیم می گیرد

 

نظرات 12 + ارسال نظر
داریوش شنبه 15 دی‌ماه سال 1386 ساعت 19:14 http://dariushiraz.persianblog.ir

سلام .

من آپم و منتظر نظرتان .

یا حق .

بنگرى یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:29 http://www.bangeree.blogsky.com

سلام دوست عزیز
خوبی ؟
از ما دیگه نمی گیری سراغی؟؟؟!!!

داریوش سه‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1386 ساعت 21:45 http://dariushiraz.persianblog.ir

سلام . من به روزم .

یا حق .

ثریا سه‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1386 ساعت 21:46 http://reikienergy.persianblog.ir

من با مطلبی درباره خداشناسی به روزم . منتظر حضورتان هستم .

ثریا جمعه 21 دی‌ماه سال 1386 ساعت 18:27 http://reikienergy.persianblog.ir

سلام . وبلاگ ریکی به روز شد . منتظر حضورتان هستم .

داریوش جمعه 21 دی‌ماه سال 1386 ساعت 18:27 http://dariushiraz.persianblog.ir

سلام .

من با مطلبی درباره امام حسین - علیه السلام - و علم به روزم .

یا حق .

علیرضا یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1386 ساعت 03:02 http://katoolmiderakhshad.blogsky.com

با استاد شجریان
حتما سر بزنید.

آدونیس یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1386 ساعت 20:16

سلام دوست خوبم شعر قشنگی بود .در ضمن ممنون

سارا دوشنبه 24 دی‌ماه سال 1386 ساعت 13:54 http://takmezrabejavani.blogsky.com/

خط‌ با خون‌ تو آغاز می‌شود
از آن‌ زمان‌ که‌ تو ایستادی‌
‌دین‌ راه‌ افتاد
و چون‌ فرو افتادی‌
‌حق‌ برخاست‌
تو شکستی‌
و <راستی> درست‌ شد
و از روانهِ‌ خون‌ تو
‌بنیان‌ ستم‌ سست‌ شد.
در پاییز مرگ‌ تو
‌بهاری‌ جاودانه‌ زایید
‌گیاه‌ رویید
‌درخت‌ بالید
و هیچ‌ شاخه‌ نیست‌
‌که‌ شکوفه‌ای‌ سرخ‌ ندارد
‌و اگر ندارد
‌شاخه‌ نیست‌
‌هیزمی‌ست‌ ناروا بر درخت‌ مانده‌

تو، راز مرگ‌ را گشودی‌
کدام‌ گره، با ناخن‌ عزم‌ تو وانشد؟
شرف، به‌ دنبال‌ تو
‌لابه‌کنان‌ می‌دَوَد.
تو، فراتر از حمیّتی‌
نمازی، نیّتی‌
‌یگانه‌ای، وحدتی.
آه‌ ای‌ سبز!
‌ای‌ سبز سرخ‌


آپم سر بزن....

adonis دوشنبه 24 دی‌ماه سال 1386 ساعت 22:47 http://east0f3den.blogsky.com

سلام.شعر قشنگی بود از لطفتون هم سپاس.سبز باشید

زینا پنج‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:52 http://zina-szj2k.blogfa.com

سلام عزیزم خوبی؟؟
ممنون که بهم سر زدی
ساز یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی منظورم اینکه در اینجا به چه معنی هست
بازم بیا پیشم......
اومدی نظرتو راجع به تبادل لینک هم بگو
باشه.........
خداحافظ همین حالا.....

حامد(سهند)ابراهیمی جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 19:01 http://www.rooderavan.persianblog.ir

سلام
واقعا برات متاسفم دوست عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد