می روی دل را میان شهر غم جا می گذاری
چشم من را با هجوم گریه تنها می گذاری
می روی،می دانم امید محال دارم،اما
روزنی هر چند کوچک،رو به من وا می گذاری
می روی و می زند پرپر دل ناماندگارم
نازنین من چرا روی دلم پا می گذاری
من بدون موج زلفت،دل به دریا می سپارم
بی پناه شانه هایم،سر به صحرا می گذاری
می روی اما تو را جان پرستوهای عاشق
راست گو:از پیش من،دل می بری یا می گذاری؟