دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

ترسم که.....

هیچ اگر سایه پذیرد ما همان سایه هیچیم

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه

از هر کرانه تیر دعا کرده​ام روان

ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من

در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی

این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست

حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

آری شود ولیک به خون جگر شود

کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود

باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود

آری به یمن لطف شما خاک زر شود

یا رب مباد آن که گدا معتبر شود

مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

سرها بر آستانه او خاک در شود

دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود

 

نظرات 1 + ارسال نظر
دخت هرمزگانی دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:24 http://www.bangeree.blogsky.com

من از نهایت شب حرف میزنم.
من از نهایت تاریکی
از نهایت سرد بودن محیط دور و برم
در این تاریکى شب تو را میجویم
چشمهایم بدنبال چراغ تو هستند
چراغ روشنایى را بیاور
مرا از ظلمت تاریکى به روشنایى ببر
***********
بازم زیبا نوشتى
موفق باشى

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد