-
غریبه کوچک
پنجشنبه 16 فروردینماه سال 1386 12:50
این بار هم تو را می یابم در هیاهوی یک التهاب ناب که صداقت را معنا می کند تو را آغاز می کنم به روی برگهای سپید تا برگهای دفتر زندگییم آرام ،آرام از روح ترانه هایت لبریز شوند باز می گردم به آغاز به ابتدای نگاه تو به اوج احساسهای بی نشان دوست داشتن رمزی برای رهایی از تکرار است دوست د اشتن رسیدن به اوج جاودانگی باورهای...
-
دیگه نمی خوامت
پنجشنبه 16 فروردینماه سال 1386 12:39
آنگاه که نیلوفر های برکه وفا پرپر شدن وگلبرگهای عهد تو خشکیدن یاسهای وحشی لبخند تلخی زدند و تو مرا از یاد بردی انگاه که ابرها اشکهایشان را نثار ادمیان کردند تا بذر محبت جوانه بزند زیر چتر سیاه خود نهان شدی و مرا از یاد بردی دیگر به فلک شکایتی نخواهم کرد بر لب همان برکه طلایی که روزی نیلوفرهای عشق در ان می روییدن خواهم...
-
مرگ شقایق،مرگ امید،مرگ زندگی
چهارشنبه 15 فروردینماه سال 1386 13:04
رفتی و مرا در غریبانه ترین لحظاتم رها کردی همه میگویند غروب دلگیر است... اما با گذشتن تو از غروب،غروب برای من مرگ است مرگ شقایق،مرگ امید،مرگ زندگی با رفتنت رنگ آبی آسمان چه بی رنگ شده آسمان هم رفتن تورا بهانه کرده و یکسر میبارد! با من همدرد میشود...! رفتی،شاید حکمت رفتنت هدیه ی یک عشق بود عشقی که دوباره روزهای آبی را...
-
حقیقت اثبات عشق
چهارشنبه 15 فروردینماه سال 1386 12:46
در نگاه و سکوت معنا دار عشق چه چیزی پنهان شده ؟ عشقی که مرگ می آفریند یا مرگی که عشق می آفریند
-
وقتی اشک می ریزه
یکشنبه 12 فروردینماه سال 1386 10:28
هیچ کس صدای بانوی منو وقتی اشک میریزه نمی شنوه. وقتی گریه می کنه,مجبورت می کنه بدو بدو خورشیدو تعقیب کنی و برش گردونی تا گوشه ای از اسمونهای تاریک و عذاب اورشو روشن کنه وقتی اشک می ریزه. در صبح مه گرفته قدم می زنه, رویای گذشته های طلایی,تو چشمهاش منعکس میشه. ولی به زودی سایه های بعد از ظهر ,از همه طرف محاصره ش می کنن...
-
تو
یکشنبه 12 فروردینماه سال 1386 10:23
speranze che sperai, آرزوهایی که خواسته بودم، sorrisi e pianti miei. خنده ها و گریه های من. Promesse di allegria وعده های شادمانی e sogni in cui و رویاهایی که در آن volai. پرواز میکردم. Ed il primo spietato Amor mio و اولین عشق بی رحم من siete per me. مال من هستی. Perduti e persi mai رفتی اما هرگز نمیرود Di voi mi...
-
کاش می دانستی
یکشنبه 12 فروردینماه سال 1386 10:20
کاش می دانستی که دلم به اندازه غرورت برای تو تنگ شده! شاید دستانم برای نوشتن از تو یخ زده و شاید اغوش برگهای دفترم مثل قلبت سنگ شده! تو بگو که ابرهای اسمان قلبم چند بار باید با تازیانه رعد حرفهایت بلرزند؟ تاچند پاییز چشمانم از بهاری شدن بترسند؟ تو بگو چند جویبار اشک گرم برای نرم شدن قلبت راهی کنم؟ تو بگو با کدامین...
-
رسم روزگار
یکشنبه 12 فروردینماه سال 1386 10:17
این رسم روزگاراست یک روز سوارخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج شده از سوراخ کوچک ایجاد شده در پیله نگاه کرد سپس فعالیت پروانه متوقف شد و بنظر رسید تمام تلاش خودرا انجام داده و نمی تواند ادامه دهد آن شخص تصمیم گرفت به پروانه کمک کند و با قیچی پیله را باز کرد پروانه به راحتی از...
-
پرسش
یکشنبه 12 فروردینماه سال 1386 10:08
همه می پرسند : (( چیست در زمزمه مبهم اب؟ چیست در همهمه دلکش برگ؟ چیست در بازی ان ابر سپید روی این ابی ارام بلند که تو را میبرد این گونه به زرفای خیال چیست در خلوت خامو شکبوتر ها؟ چیست در کوشش بی حاصل موج؟ چیست در خنده جام؟ که تو چندین ساعت مات و مبهوت به ان می نگری؟)) نه به ابر نه به اب نه به برگ نه به این ابی ارام...
-
کاش غزل می گفتیم
شنبه 11 فروردینماه سال 1386 23:39
نکند لحظه آخر به خود آییم که ای کاش غزل می گفتیم و به حسرت بنشینیم که ای کاش گل سرخ طلب می کردیم؛ مردم شهر سیاه ، خنده هاشان همه از روی ریا ست و به غیر از دو سه دوست، که هر از گاهی چند لب جویی بنشینیم و زهم یاد کنیم، دلشان سنگ سیا ست ما در این شهر دویدیم و دویدیم ، چه سود؟ شاعرانی که هم آواز سپیدی بودند جای دیگر...
-
دوبیتی
پنجشنبه 9 فروردینماه سال 1386 23:51
تحمل تنهایی از گدایی دوست داشتن آسان تر است. تحمل اندوه از گدایی همه ی شادی ها آسان تر است ------------ --------- --------- --------- ------- هنگامی که محبت به شما اشاره می کند، به دنبالش بروید، اگر چه دارای راههای دشوار و پر فراز و نشیب بوده باشد ------------ --------- --------- ------ دنبال نگاهها نرو، چون میتونن...
-
چند قطعه
پنجشنبه 9 فروردینماه سال 1386 23:34
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت رفتی و فراموش شدی از دل دنیا چون ناله مرغی کز یاد قفسی رفت ه.ا.سایه ......................................................................... هرکس قلم دارد بگذارند لای کفنش ولیکن چیز دیگری بنویسد. صادق هدایت...
-
جشن تولد
پنجشنبه 9 فروردینماه سال 1386 18:48
یک زوج در اوایل 60 سالگی، در یک رستوران کوچیک رمانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن. که یهو یه پری کنار میزشون ظاهر میشه!از اونا میخواد هرکدوم فقط یه آرزو بکنند. خانم گفت: اووووووووووووووووه ! من می خوام به همراه همسر عزیزم، دور دنیا سفر کنم. پری چوب جادووییش رو تکون داد و اجی مجی لا ترجی دو تا بلیط...
-
با همه عاشقی
چهارشنبه 8 فروردینماه سال 1386 20:45
با همه با همه عاشقی ها که دارم باید آخر شما را کناری گذارم مثل دیروزهایی که در دل نبودید می توانم دلم را به باران سپارم من شبیه عزل های مردم نبودم تف بر این شعر مردم فریبی که دارم گر چه گاهی مردد ولی می روم آه نیست دیگر در این محفل آخر قرارم دوستان از سد خوان هفتم گذشتند من گرفتار دست کدامین حصارم عاشقی جرم باشد در...
-
اکسیر عشق
سهشنبه 7 فروردینماه سال 1386 20:02
از در در آمدی و من از خود به در شدم گویی کز این جهان به جهان دگر شدم گوشم به راه تا که خبر می دهد ز دوست صاحب خبر بیامد و من بی خبر شدم گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست چندی به پای رفتم و چندی به...
-
رخداد
سهشنبه 7 فروردینماه سال 1386 19:55
هنوز قصه نگفتیم و ماجرا رخ داد قلم به دست رمانی که بی شما رخ داد درست قصه همین بود و ماجرا این بود بدون شرح نفهمیدم از کجا رخ داد و روز بعد تمام رسانه ها گفتند دوباره شرح عظیمی ز ماجرا رخداد سکانس یکصد و هشتاد و چند صحنه گذشت پلان سیصد و هشتاد و چند تا رخداد و من هنوز به فکرم به فکر آن مردی که فکر می کند این ماجرا چرا...
-
حسنک تریپ جدید
سهشنبه 7 فروردینماه سال 1386 16:57
گاو ما ما مى کرد گوسفند بع بع مى کرد سگ واق واق مى کرد و همه با هم فریاد مى زدند حسنک کجایى شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.حسنک مدت هاى زیادى است که به خانه نمی آید. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تى شرت هاى تنگ به تن می کند.او هر روز صبح به جاى غذا دادن به حیوانات جلوى آینه به موهاى خود ژل مى زند. موهاى...
-
یادها
دوشنبه 6 فروردینماه سال 1386 14:43
من... گم.... گیج.... تلخ.... نقشی از یادهای دیروز بی صدا از جلوی پنجره چشمانم میگذرد یادهای رنگارنگ دیروز یادهای خاکستری امروز
-
تقویم
دوشنبه 6 فروردینماه سال 1386 14:37
به تقویم های کهنه سفر میکنم یادت را میجویم در صفحات تاریک ذهنم تارها را کنار میزنم غبار روزگار را میزدایم از روی خاطرات کهنه سرفه ام میگیرد شمعی می افروزم در نهان خانه ی یادم نور مرده ی شمع روی دیوارهای تار بسته تصویری آشنا از دیروز دور سال سال هزار و سیصد و عشق بود و روز روز بی خبری تو به روشنایی روز و من به تاریکی...
-
کرمها
دوشنبه 6 فروردینماه سال 1386 14:33
این رخم کهنه دوباره سر باز کرد کرمها کرمهای تنهایی که از خوردن روحم فارغ شدند به سراغ گوشت و پوستم آمدند و تو نشنیدی آوای مرا که در باد گم میشد فردا بر فراز این ویرانه ها کدامین تکه از حقیقت را خواهی جست؟
-
نامگذاری امسال
یکشنبه 5 فروردینماه سال 1386 15:19
سلام ممنون از شما که هر چند وقت یه سری به من می زنید همه می دونیم که رهبر امسال را چه اسمی گذاشته و کاری هم به دلیلش نداریم اما انجمن وبلاگنویسان ایران امسال را به اسم کوروش بزرگ چون از بنیانگذاران و اولین کسایی بوده که عید نوروز را پیشنهاد داده و به دلیل اهانت به فرنگ و تاریخ ایران در فیلم ۳۰۰
-
زندگی
یکشنبه 5 فروردینماه سال 1386 14:40
زندگی رو جا گذاشتم روی شن ها لب دریا تنم رو دادم به دست ضربه های سخت موجا تا دیگه یادم نیادش اون روزای بی نوازش روزایی که می شکستم توی غربت نگاهش دلم اما خیلی وقت بود توی سینه مرده بودش تو همون روزا که عشق هم من رو از یاد برده بودش با خودم میگفتم ای کاش تو نگاهش عکس من بود توی این شبهای وحشت بین دستاش دست من بود تو...
-
حسرتی پشت گلایه
یکشنبه 5 فروردینماه سال 1386 14:39
رفتن تو واسه دل من یه سوال بی جوابه حسرتی پشت گلایه مثل کابوس توی خوابه چشمای خیس من هر جا دنبال نشونه هاته لبهای سرد و خشکیدم توی فکر گونه هاته خاطرات پاک دستات بدجوری مونده به یادم پشت هر بغض شبونه تو خیالم پا به پاتم
-
یه رور میای
شنبه 4 فروردینماه سال 1386 15:21
یه روز میای تا به شبام رنگ ستاره بزنی از این زمین رو سیاه تا آسمون پل بزنی یه روز میای تا که نگم دنیا دیگه نیست جای ما یه مشتی دون و یک قفس بسه برای آدما زنگ صدات برای من ترنم تراته هاست رنگ چشای قهوه ایت اول عاشقانه هاست این رو بدون عاشق تو فقط منم منم منم تو شهر بی ستاره ها در به در نگات منم میون این گلایه ها قربونی...
-
چند کوتاه نامه
جمعه 3 فروردینماه سال 1386 14:22
چه سرنوشت غم انگیزی ! که کرم کوچک ابریشم تمام عمر قفس میبافت ولی به فکر پریدن بود شرنگ شراب خواستم و عمر من شرنگ ریخت به کام من فریبکار دغل پیشه بهانه اش نشنیدن بودن وقتی که پیاله را عاشقانه بنوشی فرقی میان طعم شراب و شرنگ نیست زندگی دفتری از خاطرهاست یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر...
-
آرزو
پنجشنبه 2 فروردینماه سال 1386 21:50
کاش قلبم درد پنهانی نداشت چهره ام هرگز پریشانی نداشت کاش می شد دفتر تقدیر عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت
-
زنده ها خیلی براش کهنه بودند خودشو تو مرده ها جا زد و رفت
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1385 22:24
دل من یه روز به دریا زد و رفت پشتپا به رسم دنیا زد و رفت زندهها خیلی براش کهنه بودن خودشو تو مرده ها جا زد و رفت هوای تازه دلش میخواست ولی آخرش توی غبارا زد و رفت دنبال کلید خوشبختی میگشت خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت یه دفعه بچه شد و تنگ غروب سنگ توی شیشه فردا زد و رفت دفتر گذشتهها رو پاره کرد نامه فرداها را تا...
-
مخصوص سال نو همه سال خوبی داشته باشیم
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1385 15:50
بوی عیدی،بوی توت، بوی کاغذ رنگی بوی تند ماهی دودی وسط سفره نو بوی یاس جانمازترمه مادر بزرگ با اینا زمستونا سر می کنم با اینا خستگی ما در می کنم شادی شکستن قلک پول وحشت کم شدن سکه عیدی از شمردن زیاد بوی اسکناس تا نخورده لای کتاب با اینا زمستونا سر می کنم با اینا خستگیما در میکنم فرهاد مهرداد
-
جاذبه زندگی
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1385 15:35
من به حال توگریه میکنم و آسمون به حال من من به تو نگاه میکنم و ستاره ها پی نگاه من من آغوش گرم تورا میجویم و باد در طلب آغوش گرفتن من من نوازش دستان تورا میخواهم و خورشید نوازشگر همیشگی من من به دنبا جاذبه وجود تو راه میروم و زمین آهنربای پای من من به دنبا تو هستمو زندگی نیز به دنبال من
-
microsoft and users
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1385 15:32
مطالبی که می خونید مکالمات تلفنی واقعی ضبط شده در مراکز خدمات مشاوره مایکروسافت در انگلستان هست، از وبلاگ شادی برداشتمش . من که واقعا خندیدم : مرکز مشاوره : چه نوع کامپیوتری دارید؟ مشتری : یک کامپیوتر سفید … مشتری : سلام، من «سلین» هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم مرکز : سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟ مشتری : آره، ولی...