-
به که بخشیدی؟
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1385 13:39
به که بخشیدی؟ لبخندهایی که از من دریغ کردی به که باج دادی؟ صداقتی که از آن من بود به چه کسی سپردی؟ وجودی که هستیم شده بود همهء باورم بودی که می روی همهء ستاره ام در این سیاهی ِ تنهایی همهء آنچه داروندارم بود همهء من را همهء تو را ستاره و باران را آسمان و زمین را بهانه کردی که می روی و بفهمم باید بروی کاش می دانستم چه...
-
موسوی گرمارودی
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1385 13:16
پیش از تو اقیانوسی را نمی شناختم که عمود بر زمین بایستد پیش از تو خدایی را ندیده بودم که پای افرازی را وصله دار به پا کند و مشکی کهنه بر دوش کشد و بردگان را برادر باشد سحر از سپیده ی چشمان تو می شکوفد و شب در سیاهی آن به نماز می ایستد. هیچ ستاره نیست که وامدار نگاه تونیست لبخند تو اجازه ی زندگی است... کدام وامدارترید؟...
-
گفتم بیا
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1385 13:39
گفتم نور چشمم،بیا. آبی شد،روشن شد،مست و پر فروغ شد آسمان قلبم در آن هنگام که گفتی چشم. من برایت: زیباترین غزلها را نوشتم قشنگترین تصنعات دستم را ساختم رنگارنگترین لباسهایم را آماده کردم و با اشک شوق نشستم به انتظاری شیرین......... چشمانم ویران شدند اما تو نیامدی. اندک اندک آسمان قلبم تاریک شد، کاش آن لحظه که گفتی...
-
HTML
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1385 13:36
اطلاعات مقدماتی در این باره : ایجاد سند HTML <html></html> اطلاعاتی از صفحه که داخل خود صفحه نشون داده نمی شوند مثل کدهای جاوا و استیل تو این تگ قرار میگیرند. <head></head> عناصری که داخل صفحه نشون داده میشن تو این تگ قرار میگیرند. <body></body> حالا قسمت body ببینیم توش چه چیزهایی...
-
کد مخفی نوکیا و سامسونگ
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1385 08:33
کد های مخفی نوکیا و سامسونگ که البته همشون جواب نمیدن گذاشتم تا برای اونایی که جواب داد استفاده کننند نوکیا #06#* سریال نامبر گوشی را نشان میدهد ( IMEI ) #92702689#* نمایش : سریال نامبر گوشی ، تاریخ ساخت ، تاریخ فروش ، تاریخ آخرین تعمیرات ( 0000 به معنای نداشتن تعمیر قبلی) برای خروج از این صفحه باید گوشی را خاموش و...
-
فرار از جواب دادن تماس ها
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1385 08:13
بدین منظور گوشی خود را ابتدا روشن کنید. سپس میبایست کد #094*21*را در گوشی وارد کنید و سپس دکمه Call (دکمه سبز رنگ) را فشار دهید. پس از چند ثانیه علامتی بر روی صفحه گوشی ظاهر میشود که به معنای فعال شدن این موضوع است. اکنون هر کس با شما تماس بگیرید با پیغام های ذکر شده بر خورد میکند. اما برای غیرفعال کردن این قابلیت...
-
بی تو ... هیچم
سهشنبه 24 بهمنماه سال 1385 11:20
چشمهایم برای تو تویی که سرشارترین نگاهم همواره پیشکش تواست تویی که زیباترین لبخندم همواره هدیه تواست تویی که صادقانه ترین سخنانم را بی کم و کاست برایت بازگو می کنم تویی که ساده ترین خواسته هایم را بی کم و کاست از تو می خواهم تویی که ذره ذره تمامی دنیای مرا از آن خود ساختی تویی که ذره ذره تمامی وجود مرا تسخیر خود ساختی...
-
به یاد می آوری
سهشنبه 24 بهمنماه سال 1385 02:27
-
عکس با احساس
سهشنبه 24 بهمنماه سال 1385 02:17
-
نازنینم ای...
شنبه 21 بهمنماه سال 1385 19:04
نازنین ای سمن ای گل هر چمن شمع هر انجمن ای بت عاشقان مه شیرین زبان دلبر نامهربان نظری بر این عاشق زارت فکن بیش از این آتش بر دل زارم نزن از غم هجر یار شدهام بیقرار مردم از انتظار ای نسیم سحر تو چه داری خبر از من بی بال و پر پیش چشمانت ای صنم گلعزار من بیمایه جلوه کنم همچو خار کشته مرا روی تو وان خم ابروی تو من...
-
رنگین پوست
شنبه 21 بهمنماه سال 1385 18:59
وقتی به دنیا اومدم سیاه بودم وقتی بزرگتر شدم هم سیاه بودم وقتی میترسم هم سیاهم وقتی مریضم باز هم سیاهم وقتی هم بمیرم باز سیاه خواهم بود و تو ای دوست سفید من: وقتی به دنیا آمدی صورتی بودی وقتی بزرگتر شدی سفید شدی وقتی میترسی زرد میشی وقتی مریضی سبز میشی وقتی هم بمیری خاکستری میشی و تو به من میگی رنگین پوست ؟! این شعر...
-
کاش میشد...
شنبه 21 بهمنماه سال 1385 18:53
می شود با تو چه آسان حرف زد زیر احساس درختان حرف زد بی ریا، بی پرده پیشت گریه کرد با تو با چشمان گریان حرف زد از غم یک شمعدانی که غریب مانده در اندوه گلدان حرف زد با تو که خوبی از این پس خوب نیست بیش از این در پرده پنهان حرف زد باور بارانی چشم منی با تو باید زیر باران حرف زد گل... گل خزان ندیده بهار نو رسیده کنون که...
-
گل صداقت
چهارشنبه 18 بهمنماه سال 1385 21:29
دویست و پنجاه سال پیش از میلاد، در چین باستان، شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت. او با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت که تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا از میان آنان دختری سزاوار را برگزیند. وقتی که خدمتکار پیر قصر ماجرا را شنید، بشدت غمگین شد؛ چون دختر او مخفیانه عاشق شاهزاده بود. دخترش گفت که او هم به آن...
-
بی همنفسی
چهارشنبه 18 بهمنماه سال 1385 21:21
-
سوز عاشقی
چهارشنبه 18 بهمنماه سال 1385 21:08
بیا عاشقی را رعایت کنیم ز یاران عاشق حکایت کنیم از آن ها که خونین سفر کرده اند سفر بر مدار خطر کرده اند از آن ها که خورشید فریادشان دمید از گلوی سحر زادشان غبار تغافل ز جانها زدود هشیواری عشقبازان فزود عزای کهنسال را عید کرد شب تیره را غرق خورشید کرد حکایت کنیم از تباری شگفت که کوبید درهم، حصاری شگفت ا ز آن ها که...
-
همین
پنجشنبه 12 بهمنماه سال 1385 17:58
دورتر ، دیرتر روزی از روزها, شبی از شبها , خواهم افتاد و خواهم مرد, اما می خواهم هر چه بیشتر بروم. تا هر چه دورتر بیفتم تا هر چه دیرتر بیفتم هر چه دیرتر و دورتر بمیرم. نمی خواهم حتی یک گام یا یک لحظه, پیش از آنکه می توانسته ام بروم و بمانم, افتاده باشم و جان داده باشم, همین .
-
۰۰۰/۱۰ نفر
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1385 19:51
سلام خوبین همه شما خوانندگان که گاهی وقتا که بی کار می شین میاین اینجا و به من سر می زنید من الان تو اوج خوشحالی هستم برای اینکه وبلاگم به حدود ۰۰۰/۱۰ خواننده رسیده این یعنی این که من اسم زوارم را جاودونه کردم چیزی و جایی که تمام عشق من از اون مشعت می گیره این موفقیت را به خودم که باورش نمی کنم واقعا تبریک میگم تو این...
-
نمی خواهم تو را
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1385 19:26
دیگر اگر گریان شوی ، چو شاخه ای لرزان شوی، در اشکها غلطان شوی دیگر نمی خواهم تو را دیگر اگر محرم رازم شوی ، شکسته چون تارم شوی ، تنها گل نازم شوی دیگر نمی خواهم تو را دیگر اگر باز گردی از سفر ، آواره گردی در به در ، شب نخوابی تا سحر دیگر نمی خواهم تو را دیگر اگر باز گردی از خطا ، دنبالم آیی به هر کجا ، ای سنگدل ای بی...
-
عشق یعنی
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1385 18:58
عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده با چشمان تر عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی لحظه های التهاب عشق یعنی لحظه های ناب ناب عشق یعنی قطره و دریا شدن عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن عشق یعنی چون محمد پا به راه عشق یعنی همچو...
-
گلدونه خونه
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1385 18:52
وقتی گلدان خانه شکست پدر گفت :زیبا بود مادر گفت: حیف بود خواهر گفت:گران بود برادر گفت:قضا و بلا بود اما وقتی قلب کوچک من شکست هیچ کس حتی آخ هم نگفت. قلبم را شکستی پس من تو را بیشتر از انچه از قبل بود دوست دارم زیرا حالا هر تکه از قلبم که شکسته تو را جداگانه دوست دارد.
-
چند جمله
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1385 18:46
باید از عشق تو مردن چه بیایی چه نیایی! مردن زندگی کردن من مردن تدریجی بود هر چه جان کند تنم ، عمر حسابش کردند گم شده دیروز تمام خاطرات با تو بودنم را دور ریختم ... و امروز هر چه می گردم خودم را پیدا نمی کنم !!!! الهی ... ...الهی آنکس که در تنهاترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت الهی تنهاترین تنهاکسش در تنهاترین تنهاییش...
-
تنهایم!
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1385 18:41
نه از خاکم ، نه از بادم نه دربندم ، نه آزادم نه آن لیلاترین مجنون نه شیرینم نه فرهادم نه از آتش ، نه از سنگم نه از رومم ، نه از زنگم فقط مثل تو غمگینم فقط مثل تو دل تنگم چه غمگینم ، چه تنهایم نه پنهانم ، نه پیدایم نه آرامی به شب دارم نه اَمیدی به فردایم ...چه اَمیدی ...چه فردایی اگه خوشحال اگه غمگین چه فرقی داره تنهایی
-
مرا پیمانه کن
جمعه 6 بهمنماه سال 1385 14:26
صبر مرا با شتاب پیمانه کن و عشق را با نگاهم. در غیبت تو جهان هم دلگیر می شود. شکیبایی مرا با دلتنگی پیمانه کن و عشق را با لبخندم. زمین رنگ دست های من است وقتی تو بر آن ها بوسه می زنی. آسمان رنگ لب های تو وقتی من آنها را می بوسم
-
آمدی
جمعه 6 بهمنماه سال 1385 14:11
باز آمدی چون دخیلی سبز که به رفتار سرد باد بسته بودم وقتی که آمدی چای آماده بود و زمان در شیشه های رنگارنگ با درنگی سرخ آبی می نمود. خواستم این را بگویم. من کارم با این کلمهها راه نمیافتد. خنده را بلند، بغض را با لرزش و دوستت دارم را میان لبهای تو دوست دارم. با صدای تو الهی! راز دل گفتن دشوار است و نگفتن دشوارتر......
-
بی تو به سر نمی شود
جمعه 6 بهمنماه سال 1385 14:08
بی همگان به سر شود ، بی تو به سر نمی شود داغ تو دارد این دلم ، جای دگر نمی شود بی تو برای شاعری واژه خبر نمی شود بغض دوباره دیدن ات هست و بدر نمی شود فکر رسیدن به تو ، فکر رسیدن به من از تو به خود رسیده ام اینکه سفر نمی شود بی همگان به سر شود ، بی تو به سر نمی شود داغ تو دارد این دلم ، جای دگر نمی شود دلم اگر به دست...
-
حباب
جمعه 6 بهمنماه سال 1385 14:05
من حباب را دوست دارم. من حباب را با شوقی کودکانه دوست دارم. چرخ زدنش در باد , بازی رنگها بر پوستش , شفافیتش , سبکبالی و سادگیش را دوست دارم. من حباب را دوست دارم. حباب هم چون من دلش پر از هواست. هوای دوست. هوای دوست داشتن. هوای دوست داشتن دوست. پس این حباب هم پیشکش همهُ دلهایی باشد که پر از هوای کسی است.
-
چشمهایم
جمعه 6 بهمنماه سال 1385 13:59
چشمهایم برای تو تویی که سرشارترین نگاهم همواره پیشکش تواست تویی که زیباترین لبخندم همواره هدیه تواست تویی که صادقانه ترین سخنانم را بی کم و کاست برایت بازگو می کنم ...!!! تویی که ساده ترین خواسته هایم را بی کم و کاست از تو می خواهم ...!!! تویی که ذره ذره تمامی دنیای مرا از آن خود ساختی. تویی که ذره ذره تمامی وجود مرا...
-
آخر جهان
جمعه 6 بهمنماه سال 1385 13:54
اگر تا آخر جهان بروی و در تمام راه با دو دست محکم روی گوشهایت را بگیری دیگر کسی تو را نمی بیند. اگر تا آخر جهان بروی و در تمام راه با دو دست محکم روی چشمهایت را بگیری دیگر کسی صدای تو را نمی شنود. اگر تا آخر جهان بروی و در تمام راه با یک دست محکم دهانت را ببندی و با دست دیگر گلویت را بفشاری دیگر کسی بغض ها و اشک هایت...
-
آیا می دانید ؟!
جمعه 6 بهمنماه سال 1385 02:40
آیا میدانستید که تنها موجود ایکه میتواند به پشت بخوابد انسان است ـ آیا میدانستید که چشم سالم انسان میتواند ده ملیون رنگ مختلف را ببیند و از هم دیگر جدا نماید ـ آیا میدانستید که همه نوزادان میگو نر متولد میشوند و بعد از چند هفته بخشی از نوزادان به ماده تبدیل میشوند ـ آیا میدانستید که تعداد افرادی که در اثر گزندگی زنبور...
-
تفصر هایی از عشق
جمعه 6 بهمنماه سال 1385 02:38
از دیرباز بشر به پدیده عشق علاقه مند بوده است اما تـا امـروز تعریف دقیق و فراگیری از عشق که بتــوانـد هـمه را قانع سازد ارایه نگردیده است. برخی معـتقدنـد کـه بـطـور غریزی عشق را می شناسند بنابراین اصلا زحمت تعریف کـردن آن را بـه خـود نـمی دهــنـد. امـا درسـالـهـای اخـیـر دانشمندان تـحـقـیـقـات گـسترده ای درباره عشق...