-
صدات کردم
یکشنبه 20 خردادماه سال 1386 20:08
من اگر کسی رو داشتم دیگه در به در نبودم با غم و غربت و اندوه دیگه همسفر نبودم اگه زخم نخورده بودم تو رو باور نمیکردم توی این حصار پر درد با غمت سر نمیکردم عمری شب زده بودم پشت گریه صدات کردم از پس آینه اشک تا همیشه نگات کردم قدر عشق معنای مرگ مسلخ پاییز و برگ قصه عشق و خقیقت قصه گل و تگرگ آخه دردم درد تو بود درد دور...
-
خواب غفلت
پنجشنبه 17 خردادماه سال 1386 20:53
اگر همه پنجره ها با من غریبه شوند هراسی نیست ! چشمهایت دریچه ای رو به طلوع آرزوهایم میباشد و من هر شب به بالشم که از جنس خیال نرم آغوش توست ، می سپارم که مرا درست در ساعت ماه ومهتاب بیدار کند ... مبادا که شبی ، تماشای آسمانی نگاهت را زیر باران نوازش و بوسه خواب بمانم .......
-
نظرت چیه؟
پنجشنبه 17 خردادماه سال 1386 20:38
چرا وقتی باطری کنترل تلویزیون تموم می شه دکمه های اونو محکمتر فشار میدیم؟ چرا اگر به کسی بگید که در فضا 4 میلیارد ستاره وجود داره باورش میشه؟ ولی اگر بهش بگید رنگ دیوار خیسه خودش با دست امتحان می کنه تا مطمئن بشه؟ چرا برای انجام مجازات اعدام با تزریق آمپول سمی، از سرنگ استریل استفاده می کنن؟ چرا تارزان بعد از این همه...
-
تلافی
دوشنبه 14 خردادماه سال 1386 19:59
می خوام تلافی بکنم چشمای تو یادم می یاد مخوام برم از پیشت صدای تو بازم می یاد چرا ولم نمی کنی چرا نمی ذاری برم برو که من خسته شدم می دونی طاقت ندارم یه روز تلافی می کنم هر چه بدی کردی به من این همه بی وفاییات جواب خوبی بود به من هر چی صبوری می کنم می گم یه روز درست می شه چقدر باید ببینمت اینکه زندگی نمی شه
-
فکر کن
دوشنبه 14 خردادماه سال 1386 19:50
فکرشو کن یه روز خیلی ساده بگم که عشقم از سرت زیاده فکرشو کن که نه بشه جوابم خط بزنم اسمتو از کتابم فکرشو کن اگه یه روز نباشم مثل تو شم مثل تو بی وفا شم فکرشو کن بی تو نفس بگیرم یه روز بیام قلبمو پس بگیرم یه لحظه فکر کن و ببین چه ساده میشه بد شد ساده وبی تفاوت از هر کسی رد شد کاری نکن یه روزی تحملم تموم شه کاری نکن که...
-
می خواستمت
دوشنبه 14 خردادماه سال 1386 19:37
می خواستمت تو را ، تنهام گذاشتی برای اشکام وقتی نذاشتی دلتو فروختی به یه کسه دیگه ولی نگاهت اینو نمیگه می خواستمت ولی نموندی عشقم بودی دلمو سوزوندی باید بمیرم این روزو نبینم چون بهتر که بی تو بمیرم چشمای نازت صدای سازت چقده خوبه صدای آوازت توی خیابون یا توی ایوون هر جا می شینم تو رو می بینم می گم که ای کاش پیشت می...
-
مناجات
جمعه 11 خردادماه سال 1386 09:47
-
عشق اساطیری
جمعه 11 خردادماه سال 1386 09:32
نه از خاکم ......نه از بادم ، نه در بندم ....... نه آزادم . نه من لیلاترین مجنون ، نه شیرینم ، نه فرهادم . نه از آتش ، نه از برگم ، نه از کوهم ، نه از سنگم . فقط مثل تو غمگینم ، فقط مثل تو دلتنگم
-
لازمه ی دوست داشتن
پنجشنبه 10 خردادماه سال 1386 10:53
داشتیم تو جاده می رفتیم که چشمم افتاد به یه تابلو که روش نوشته بود دوســت داشـــتن دل میـــخواد نه دلیـــل تو بارانی من باران پرستم تودریایی من امواج تو هستم اگرروزی بپرسی باز گویم تو من هستی و من نقش تو هستم
-
هرگز نمیرد
پنجشنبه 10 خردادماه سال 1386 10:41
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق به پیش چشم من تا چشم یاری میکند دریاست چراغ ساحل آسودگیها در افق پیداست در این ساحل که من افتاده ام خاموش غمم دریا دلم تنهاست. وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست خروش موج با من می کند نجوا: که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت که هر کس دل به دریا زد رهائی یافت مرا آن دل که بر دریا زنم...
-
زیبایی پائیز
پنجشنبه 10 خردادماه سال 1386 10:28
کاش چون پاییز بودم کاش چون پاییز بودم کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم برگ های آرزوهایم یکایک زرد می شد آفتاب دیدگانم سرد می شد آسمان سینه ام پر درد می شد ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد، اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد وه چه زیبا بود اگر پاییز بودم وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
-
غم باوفا
پنجشنبه 10 خردادماه سال 1386 01:12
-
خسته می روم
چهارشنبه 9 خردادماه سال 1386 22:39
می روم خسته و افسرده وزار سوی منزلگه ویرانه خویش به خدا می برم از شهر شما دل شوریده ودیوانه خویش می برم تا که در آن نقطه دور شستشویش دهم از رنگ گناه شستشویش دهم از لکه عشق زین همه خواهش بیجا وتباه می برم تا زتو دورش سازم زتو، ای جلوه امید محال می برم زنده به گورش سازم ت ا از این پس نکند یاد وصال ناله می لرزد، می رقصد...
-
« ناآشنا»
چهارشنبه 9 خردادماه سال 1386 22:29
باز هم قلبی به پایم افتاد باز هم چشمی به رویم خیره شد ب از هم در گیرودار یک نبرد عشق من بر قلب سردی چیره شد بر دو چشمش دیده می دوزم به ناز خود نمی دانم چه می جویم در او عاشقی دیوانه می خواهم که زود بگذرد از جاه ومال وآبرو اوشراب بوسه می خواهد زمن من چه گویم قلب پر امید را او به فکر لذت وغافل که من طالبم آن لذت جاوید...
-
خود آزمایی
چهارشنبه 9 خردادماه سال 1386 22:21
سلام خوبید ممنون که به من سر می زنید این هم یه سایت که شامل انواع تستهای خود آزماییه بد نیست خودمونا بشناسیم ولی من از خودم نا امید شدم http://www.ravanyar.com/FunnyTests/personality
-
نظر سنجی
شنبه 29 اردیبهشتماه سال 1386 18:33
سلام خوبید اگر دوست دارید شرکت کنید جان من راستش را بگو (gf) http://www.webgozar.com/poll/vote.aspx?Code=203241 زندگی کن و لبخند بزن به خاطر آنهایی که ... با لبخندت زندگی می کنند از نفست گرمی می گیرند و به امید تو زنده هستند ...
-
خاطره ها........
شنبه 29 اردیبهشتماه سال 1386 18:26
یک روز گرمی زندگی بودی حالا ساکت و سردی یک شب ستاره آسمون حالا غصه و دردی یک وقت بهونه زندگی واسه این دل تنهام حالا غربت پاییزی و پر از برگهای زردی عشق ها می میرند رنگ ها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست ناخورده به جا می مانند
-
هیشکی مثل تو نبود
دوشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1386 19:38
صدای تو بیداری ریشه ، آواز سبز برگ صدای تو پر وسوسه مثل شبخونی تگرگه صدای تو آهنگ شکستن بغض یه دنیا حرفه تصویری از آواز صریح قندیل و نور و برفه هیشکی مثل تو نبود هیشکی مثل تو منو باور نکرد هیشکی با من مثل تو توی نقب شب من سفر نکرد هیشکی مثل تو نبود ساده مثل بوی پک اطلسی یا بلوغ یه صدا میون دغدغه ی دلواپسی تو غرورت مثل...
-
خیلی دوستت دارم
دوشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1386 19:16
-
دوست داشتن تو این زمونه
دوشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1386 19:13
چه روزگار غریبی است من تو را دوست دارم تو دیگری را و دیگری مرا و همه ما تنهاییم ...
-
virgin
پنجشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1386 21:42
سلام خوبید من این مطلب را از وبلاگه >>> آلبالو خانوم <<< برداشتم http://chickenlittle.blogsky.com آخه خیلی قشنگ بود نظر شما چیه؟ من باکره ای هستم که طفلی در بطن دارد من "نمیروم که بمیرم" مرا "میبرند که بکشند" ولی می رسد روزی که من بازگردم... روزی که زندانیان گزمه های فراری را دنبال کنند روزی که قدیسه...
-
« دیدار تلخ»
پنجشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1386 21:29
این چه عشقی است که در دل دارم من از این عشق چه حاصل دارم می گریزی زمن و در طلبت باز هم کوشش باطل دارم بازهم لبهای عطش کرده من عشق سوزان ترا می جوید می تپد قلبم وبا هر تپشی قصه عشق تو را می گوید بخت اگر از تو جدایم سازد می گشایم گره از بخت چه باک ترسم این عشق سرانجام مرا بکشد تا به سرا پرده خاک
-
من و تو
پنجشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1386 21:19
رستنی ها کم نیست٬ من و تو کم بودیم٬ خشک و پژمرده تا روی زمین خم بودیم گفتنی ها کم نیست من و تو کم گفتیم مثل هذیان دم مرگ از آغاز چنین درهم و بر هم گفتیم دیدنی ها کم نیست من و تو کم دیدیم بی سبب از پاییز جای میلاد اقاقی را پرسیدیم چیدنی ها کم نیست من و تو کم چیدیم وقت گل دادن عشق روی دار قالی بی سبب حتی پرتاب گلی سرخ...
-
دلنوشته های یک دوست
پنجشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1386 20:19
چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید چرا نگاه هایت انقدر غمگین است ؟ چرا لبخندهایت انقدر بی رنگ است ؟ اما افسوس ... هیچ کس نبود همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره اری با تو بودم .. با تویی که از کنارم گذشتی. و حتی یک بار هم نپرسیدی چرا چشم هایت همیشه بارانی است!!!؟؟؟ الهی ، همچو بید می لرزم مبادا که به هیچ نیرزم...
-
اشعاری از یه دوست
دوشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1386 19:29
- من سکوت را دوست دارم - بخاطر ابهت بی پایانش..... - فریاد را می پرستم - به خاطر انتقام گمگشته در عصیانش..... - فردا را دوست دارم - بخاطر غلبه اش بر فکر کجمدار..... - زمستان را می پرستم - بخاطرعدم احتیاج، عدم اعتنایش به بهار..... - آفتاب را دوست دارم - بخاطر وسعت روحش که شب ناپدید می شود تا ماه فراموش کند حقیقت تلخی...
-
سیاهی
دوشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1386 19:24
شب سیاه . افکار سیاه. همه چیز سیاه. چه ساده سیاه است زندگی. زندگی بر پایه نیستی استوار، چه بد.... چه ترس مزحکی: پلیدی در ذهن غلبه کرده است. پلیدی حریف سرسختی است. پلیدی را چه کسی آورد؟ پلیدی را چه کسی از میان می برد؟ پلیدی حاصل افکار سیاه با زندگی نیست؟ چاره بیداری ذهن است اما حیف، گویی ذهن را خوابی ابدی در برگرفته یا...
-
درد خود را در دل چاه مگو
دوشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1386 19:09
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت همه از کینه پر است هیچ کس نیست که فریاد پر از مهر تو راگرم پاسخ گوید؟ نیست یک تن که در این ره غم آلوده قدمی را به محبت پوید خط پیشانی هر جمع خط تنهایی است خنده ها می شکفد بر لبه ا تا که اشکی شکفد بر سر مژگان کسی ا ز وفا نام مبر آنکه وفا خواست کجاست؟ سخن از عشق مگو...
-
امشب
دوشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1386 16:49
باز هم امشب زیر لب صدایت میکنم اشک میریزم، دو چشمم را فدایت میکنم در نگاه خسته ات،دنبال حرفی تازه ام هر چه می خواهی بگو ، من هم دعایت می کنم خسته ای ،طاقت نداری ،پس رهایت میکنم رفته ای،من مانده ام،در انتها ی عشق تو رفته ام قربان عکست،چشم زیر پایت میکنم
-
آرزویم
یکشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1386 08:53
آرزویم این است نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد . . . نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز . . . و به اندازه هر روز تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد . . . و به لبخند تو از خویش رها می گردد . . . و تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت می خواهد
-
ساده بودن
شنبه 15 اردیبهشتماه سال 1386 19:49
می خواهم ساده باشم مثل برگ زرد در اشکریز پاییز می بینی چه بی ریا می افتد هیچ خواهشی هم ندارد.... ساده ساده مثل خاک نمناک دشت..... ساده باران را در آغوش می کشد تو هم ساده باش مثل همین شعر ساده سادگی را در بین من وتوتقسیم کن ساده دوستم داشته باش ساده در آغوشم بکش.... در کنارم باش ساده مرا بکش..... تا من هم ساده باشم...