-
حقایق زندگی
شنبه 15 اردیبهشتماه سال 1386 18:53
1)حداقل 5نفردر این دنیا تورا دوست دارند،آنقدرکه حاضرند برای تو بمیرند. 2)حداقل 15نفر دراین دنیا ترا به دلایلی دوست دارند. 3)تنها دلیلی که ممکن است کسی از تو متنفر باشد این است که میخواهد مثل تو باشد. 4)یک لبخند تو میتواند برای هرکسی خوشبختی بیاورد حتی اگراوازتو خوشش نیاید. 5)هرشب کسی با فکرتو به خواب میرود. 6)توبرای...
-
رسیدن به عشق در ملل مختلف
شنبه 15 اردیبهشتماه سال 1386 18:48
عشق در کشور های مختلف!! ژاپن جوان اولی از عشق جوان دومی نسبت به دختر محبوبش متاثر میشه و خودکشی می کنه! جوان دومی هم از مرگ همنوع خودش اونقدر اندوهگین میشه که خودکشی می کنه! بعدش برای دختر ژاپنی هم چاره ای جز خودکشی نیست! اسپانیا مرد اولی توی دوئل ، مرد دومی رو از پای در میاره و با زن محبوبش به آمریکای جنوبی فرار می...
-
گاهی
شنبه 15 اردیبهشتماه سال 1386 18:41
تماشایی ترین تصویر دنیا می شوی گاهی دلم می پاشد از هم بس که زیبا می شوی گاهی حضور گاهگاهت بازی خورشید با ابر است که پنهان می شوی گاهی و پیدا می شوی گاهی به ما تا می رسی کج می کنی یکباره راهت را ز ناچاریست گر همصحبت ما می شوی گاهی دلت پاک است اما با تمام سادگیهایت به قصد عاشق آزاری معما می شوی گاهی تو را از سرخی سیب...
-
دلتنگی های شاعر خیابان چهل و هشتم
شنبه 15 اردیبهشتماه سال 1386 18:31
از وبلاگه http://bahal3.persianblog.com اگر که درد از این گریه تا عصب برسد اگر که عشق لبالب شود به لب برسد که سالها بدوی ، قبل خط ّ پایانی یواش سایه ی یک مرد از عقب برسد شبانه گریه کنی تا دوباره صبح شود که صبح گریه کنی تا دوباره شب برسد! که هی سه نقطه بچینی اگر... ولی... شاید... کسی نمی آید ، نه! کسی نمی آید.
-
خدای مهربان من
پنجشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1386 22:12
فکر کنم هنوزم خدایی دارم خدایی که می شنوه می بینه بهم قدرت می ده پا به پام می جنگه احساس دوست داشتن رو بهم هدیه می ده بدی ها و سختی ها رو ازم دور می کنه به خاطر من درهای رحمتش رو به روم باز می کنه هیچ وقت ازم دلگیر نمی شه همیشه برام وقت داره بین این همه بنده منو منتظر نمی ذاره برام احترام قائله دوستم داره بهم آرامش می...
-
سنگ نوشته
پنجشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1386 22:09
سر قبر شخصی نوشته شده بود : کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم وقتی بزرگتر شدم متوجه شدم که دنیا خیلی بزرگ است من باید کشورم را تغییر بدهم بعد ها کشورم را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم . در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم . اینک من در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را...
-
محبوبم
سهشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1386 08:44
درین تنهایی که خواب از چشمان ربوده است به تو می اندیشم می دانی اگر دوست داشتن تو کار اشتباهی است پس قلبم به من اجازه نمیدهد کار درستی انجام دهم چرا که در تو غرق شده ام و هرگز بدون تو در کنارم نجات نخواهم یافت من همه وجودم را نثار می کنم تا تنها یک شب دیگر در کنار تو باشم تمام زندگی ام را به خطر می اندازم تا تورا یکبار...
-
تقدیم به او که نبود
دوشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1386 08:05
تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش بر من شوق زیستن داد دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به باد می داد و دست های سپیدش را به آب می بخشید و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند
-
عکسی از همسر مستربین
یکشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1386 14:28
-
تا خانه دوست
شنبه 8 اردیبهشتماه سال 1386 12:44
دوباره قصه رفتن است ، مگر نمی دانی هدهد چه گفت؟ "رفتن زیباتر است، ماندن شکوهی ندارد". اگر بمانم ، این بال های بسته ، کی طعم پرواز خواهند چشید؟ باید رفت آتش گرفته، شعله ور ، پرپر ! سیمرغ، مرغان پرپر دوست دارد می روم. هرجا که رسیدم، پری به یادگار خواهم گذاشت . بدرود رفیقان قرارمان در حوالی قاف ؛ پشت آشیانه سیمرغ آنجا که...
-
آبم کن
جمعه 7 اردیبهشتماه سال 1386 21:31
آمدی با تاب گیسو تا که بی تابم کنی زلف بر یک سو زدی تا قرق مهتابم کنی آتشی از برق نگاهت ریختی بر جان من آمدی تا دری میان شعله ها آبم کن
-
دوستت دارم
جمعه 7 اردیبهشتماه سال 1386 21:15
اگر باران بودم . می باریدم تا غمهایت از دل بیرون رود ***** اگر تار بودم . آهنگ دوستی را می نواختم ***** اگر گل بودم . شاخه ای تقدیم وجود عزیزت می شدم . ***** ولی افسوس . نه بارانم . نه تار . و نه گل ! ولی هر چه هستم . دوستت دارم باز هم قلبی به پایم افتاد باز هم چشمی به رویم خیره شد باز هم در گیرودار یک نبرد عشق من بر...
-
خواست خدا
جمعه 7 اردیبهشتماه سال 1386 20:18
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم شایدکه خدا خواست که دلتنگ بمیریم
-
عکس از شادمهر
جمعه 7 اردیبهشتماه سال 1386 20:01
سلام من نمیدونم چرا با بعضی از آهنگهای شادمهر خیلی حال می کنم به نظره من آهنگ های جدیدش هم خیلی عالیه نظر شما چیه؟
-
من
چهارشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1386 18:18
من پر از حادثه ی پروازم و پر از درد سقوط من همانم که به شوق پرواز گیسوان داده به من همانم که صبا عاشقش کرده خدا دل من دل من گل صد رنگ امید است و سکوتم جاریست در سکوتم چیزیست مثل فرسخ مثل سنگ و تو ا ی سحاب عشق بر من عاشق دیوانه ببار که امیدم عشق است و بمان به پیش من تا که با پرشکسته پرواز کنم و بدان که زندگی حادثه ی...
-
تقویم آذری
چهارشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1386 18:07
سلام این یه تقویم آذریه که پیدا کردم و چون که منم یه جورایی از آذریا خوشم می آذ گذاشتم وبلاگ اگر اشتباهی داره بگین اصلاحش کنم
-
دکتر علی شریعتی
چهارشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1386 17:44
-
عشق
چهارشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1386 17:38
عشق معنای شعر است الهام رؤیا هاست هیجان رقص است موسیقی آوازهاست عشق شور و شوق روح است احساس قلب است عشق شعر رؤیاهاست رقص آوازهاست و روح قلب هاست
-
برای هزارمین بار
جمعه 31 فروردینماه سال 1386 18:12
مهرورزان زمان های کهن هرگز از خویش نگفتند سخن که در آنجا که «تو»یی بر نیاید دگر آواز از «من»! ما هم این رسم کهن را بسپاریم به یاد هر چه میلِ دلِ دوست بپذیریم به جان؛ هر چه جز میل دل او٬ بسپاریم به باد! آه! باز این دل سرگشته من یاد آن قصه شیرین افتاد: بیستون بود و تمنای دو دوست. آزمون بود و تماشای دو عشق. در زمانی که...
-
ایرانیان ....؟!!!!!!!!!!
جمعه 31 فروردینماه سال 1386 18:01
اولین مردمانی بودند که آتش را درجهان کشف کردند . اولین مردمانی بودند که اولین ذوب فلزات را آغاز کردند . اولین مردمانی بودند که کشاورزی را جهت کاشت و برداشت کشف کردند . اولین مردمانی بودند نخ را کشف کردند و موفق به ریسیدن آن شدند . اولین مردمانی بودند که سکه را در جهان ضرب کردند . اولین مردمانی بودند که مس را کشف کردند...
-
زیر بارون
جمعه 31 فروردینماه سال 1386 16:47
دیدم زیر بارون داره گریه می کنه ازش پرسیدم چرا گریه می کنی گفت وقتی بارون میاد دلم می گیره علتش پرسیدم با دلی شکسته گفت وقتی بارون میاد اسمون سیاه می شه سیاهی رنگه تاریکیه من از تاریکی می ترسم با نیشخند گفتم مگه تاریکی ترس داره یهو زد زیره گریه و با بغض گفت تاریکی ترس داره چون تو تاریکی هیچ کس نمی بینی وقتی کسی رو...
-
مستی
جمعه 31 فروردینماه سال 1386 00:31
از کرده ی خود مستی!هان؟! جام سرخ رنگ عیشت، از خون چندین چون منی، آکنده است! کدامین اهریمن فرتوت را فرمان می بری؟ یا که خود، سرشت کدامین اهریمن پرشقاوتی، در قالب آدمی؟! تاریخ، سرشار از چون تو نابه کارانیست، که با نیرنگ و پلیدی از هستی بهره می برند، و آنگاه که بایدشان دستی از آستین موعودشان برآید، نا به کارانه به...
-
برداشت صحیح
جمعه 31 فروردینماه سال 1386 00:19
میگن، یه مورچه با کرگدن دعواش شد. کرگدنه حوصله ی جر و بحث نداشت٬ مثل همیشه راهشو کشید و رفت.. فردا تو کتاب تاریخ مورچه ها نوشتند:"مورچه ی قهرمانی کرگدن را فراری داد" ... !!!
-
مرا چون نی درآوردی به ناله !
پنجشنبه 23 فروردینماه سال 1386 21:15
بیا ساقی می ما را بگردان ........................ بدان می این قضاها را بگردان قضا خواهی که از بالا بگردد ........................ شراب پاک بالا را بگردان زمینی خود که باشد با غبارش .................. زمین و چرخ و دریا را بگردان بده می گر ننوشم بر سرم ریز ....................... وگر نیکو نگفتم ماجرا کن مرا چون نی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 فروردینماه سال 1386 21:05
گوش کن: وزش ظلمت را می شنوی؟ من غریبانه به این خوشبختی می نگرم من به نومیدی خود معتادم گوش کن... وزش ظلمت را... می شنوی...؟؟
-
آموخته های زندگی
پنجشنبه 23 فروردینماه سال 1386 21:02
آموخته ام که: عشق مرکب حرکت است نه مقصد حرکت آموخته ام که: این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان آموخته ام که: بهترین کلاس درس دنیا کلاسی است که زیر پای خلاق ترین فرد (خالق یکتا) است آموخته ام که: مهم بودن خوب است ولی خوب بودن از آن مهمتر آموخته ام که: تنها اتفاقات کوچک زندگی است که زندگی را تماشایی می کند آموخته...
-
جملات بزرگان
پنجشنبه 23 فروردینماه سال 1386 20:58
آرتور بریوبون: کلمه خستگی مفهوم ندارد تنها در فرهنگ ذکر شده است. آلفونس کار: عده ای دائم غرغر می کنند که گل سرخ خار دارد، من شکر می کنم که خارها گل دارند. افلاطون: تمول و تقوی چون دو فرزند است که کفین یک ترازو باشند، یکی نمی تواند بالا رود مگر اینکه دیگری پایین رود. ارسطو: عاقل آنچه را که نمی داند نمی گوید، ولی آنچه...
-
اسم فامیل...!!!
پنجشنبه 16 فروردینماه سال 1386 13:19
از یه بازی ساده ...شاید برای گذراندن زمان... از یه خودکاری که دو سرش 2 رنگ بود.. از یه حرکت که در اتوبانه بی نهایت می رفت.. شاید چون مقصد که دور بود.. اما دوری راه...خستگی...همش...یه صحبت کوتاه.. بعدش یه دوستی زیبا...اما کوتاه بعدش کلی خنده...شاید فقط وقت گذشت.. شاید حوصله اش پر شد... همش زیبا بود.. اما آخرش همش خاطره...
-
بیزارم
پنجشنبه 16 فروردینماه سال 1386 13:08
قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به آب دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ کس نیست که در بیشه عشق قهرمانان را بیدار کند ...........................................................................................................................................
-
تو را می خوانم
پنجشنبه 16 فروردینماه سال 1386 12:53
این منم که تو را می خوانم نه پری قصه هستم در آفاق داستان و نه قاصدکی در یک قدمی تو من یک انسانم کسی که همواره به یاد توست سالهاست با رودخانه و آسمان زندگی می کنم برای کفتران چاهی دانه می ریزم و ماه را به مهمانی درختان دعوت می کنم این تویی که مرا در تمام لحظات می بینی می نویسم تا تمامی درختان سالخورده بدانند که تو...