دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

دوباره

 

اون روز که بهم گفت میخوام برات کاری بکنم که خوشحال بشی باور نمیکردم؟؟؟

باور نمیکردم که منم میتونم وجود داشته باشم!  باور نمیکردم؟!!!

اره

مثل این که منم هستم .........

 یه احساس لطیف برای بودن ، انتظار شیرین برای رسیدن ، گذشتن از تموم لحظه هام برای شنیدن...

فکر میکردم دارم جون میگیرم.

رسیدم ............. اره رسیدم.............

لحظه ای که بودنم داشت شکل میگرفت............افسون کننده بود

یک قدم تا رسیدن به خودم فاصله داشتم                                                                   بهم گفت:

بهم گفت: حیف تموم لحظه هایی که با تو پر شد ، به خودش لعنت فرستاد.... رفت

بغضی که ساعتی از خوشی بودن دلم میلرزوند تو وجودم خشک شد

خورد شدم

نه؟

شکستم ؟

بازم شکست خوردم

بازم شدم مهره ای که باید از بازی بیرون میرفت...............................................................

  ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

آتش عشق

 

 


عجب سوزنده ما را آتش عشق
آتش عشق
آتش عشق
تمام شعله های سرکش عشق
سرکش عشق
سرکش عشق
عشق عشق عشق عشق
بغیر از عشق ما را پیشه ای نیست
پیشه ای نیست
پیشه ای نیست
زبان و روح را اندیشه ای نیست
اندیشه ای نیست
اندیشه ای نیست
اگه عشق نباشم نیستم من نیستم من
نمیدانم هستم ،کیستم من کیستم من

و بر ساز و برگ زندگانیی
تمام شعر و آهنگ جوانی

نوشتم بر تن سرخ شقایق
من و عشق و من و عشق و من و عشق
عشق بانی مناجات من است
عشق همه ذرات من است
عشق عشق عشق عشق
عشق عشق عشق عشق
بدون عشق میل خوندنم نیست
بدون عشق شور موندنم نیست
اگر در بارگاه دل نشینم
درون هر جونه عشق بینم
عشق عشق عشق عشق
عشق عشق عشق عشق


 

(شعری زیبا از آلبوم تاج عشق دوست عزیزم شایان خواننده)

 

 

 

ببخشا

 

ببخشا گر که گفتم بی وفایی


گله کردم چرا پیشم نیایی


و یا تکرار کردم که کجایی


*


حقیقت را خدا می داند و بس


تو هم مانند من تنها و بی کس


*


دلی روشن تر از آیینه داری


تو هم عاشق


ولی مانند من در یک حصاری


.....


شعری زیبا از مجموعه اشعارغریبانه فریبا شش بلوکی

 

از الیزابت براونیک

 
عشق همیشه و به هر حال زیباست زیرا عشق است.آتش همه جا یکسان شعله میکشد خواه در محرابی مقدس باشد خواه در دکه کفاشی.خواه مشت علفی در گوشه خانه ای.عشق نیزآتش سوزان است که یک روز به تو بگویم دوستت دارم .تا به اعجاز این کلام سراپا دگرگون شوم.وجاذبه کهربایی پیدا کنم .از چهره خود نوری برتافته ببینم که صورت تو را هاله دار در بر گرفته باشد.
حتی در ناچیز ترین عشق ها نشانی از ناچیزی نیست.اگر جز این بودخدا عشق را برای همه آفرینندگان خود نمی خواست. این اعجاز عشق است که ازرش هنر طبیعت را بالاتر میبرد.
واقعا میخواهی عشقی را که به تو دادم با جملات و کلمات زیبا برایت توصیف کنم .و برای بیان آن به سراغ سجع و قافیه بروم می خواهی این مشعل را سیلی خور طوفان کنم تا دفتر دلهای پر هیجان خودمان را در برابر دیدگان آرزومندان گشوده باشم .
نه من این مشعل را به جای بالا گرفتن در پای تو می افکنم زیرا نمیخواهم راز عشقی را که در زوایای دلم پنهان کردم و دور از نامحرمان نگاهش داشته ام با نطق و خطابه برای محبوبم فاش کرده باشم .
اجازه بده که برای اثبات عشق زنانه خود .دست به دامان خاموشی زنانه بزنم تا راز غم درونم را برای دیگران فاش نکند .
اگر دوستم داری.شبها به خاطر عشق دوست داشته باش مگر که او را برای نگاهش .برای لبخندش برای حرفهای دل پذیرش .برای طرز سخن گفتنش دوست دارم.مگر او را به خاطر فکرش دوست دارم که مرا مجذوب میکند ؟مرا به خاطر اینها دوست نداشته باش .زیرا همه اینها در تغییرند و عشقی که زاده آنها باشد نیز با مرگ ایشان میمیرد.
مرا به خاطر اشکهایی که بارها با دست پر مهر خودت بر روی گونه های من خشک کردی دوست نداشته باش. زیرا اکنون با اعجاز عشق تو دیگر از این غم که مایه نیرومندی من بود اثری باقی نمانده است .
محبوب من .مرا فقط به خاطر عشق دوست داشته باش تا بتوانی جاودانه دوستم داشته باشی...
 

قدیم و حال

 

کوچک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم

اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم

کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند

اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد

و دلخوش کردیم که سکوت کرده ایم

سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست