می زند آبی بر آتش های دل قطره قطره اشک لرزان خسته ام من که آزادی شعارم بوده است | |
ای مهربانتر از برگ در بوسههای باران
بیداری ستاره، در چشم جویباران
آئینهء نگاهت؛ پیوند صبح و ساحل
لبخندِ گاه گاهت؛ صبح ِ ستاره باران
بازآ که در هوایت، خاموشیِ جنونم
فریادها بر انگیخت از سنگ ِ کوهساران
ای جویبار ِ جاری ! زین سایه برگ مگریز
کاین گونه فرصت از کف دادند بی شماران
گفتی : "به روزگاری مهری نشسته!" گفتم :
"بیرون نمیتوان کرد، حتی به روزگاران"
بیگانگی ز حد رفت، ای آشنا مپرهیز
زین عاشق ِ پشیمان، سرخیل شرمساران
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار ِ زندگی را زین گونه یادگاران
وین نغمهء محبت، بعد از من و تو مانَد
تا در زمانه باقیست آواز ِ باد و باران
شفیعی کدکنی
قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما ،اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند .بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو ، دروغ
که فریبی تو. ، فریب
گل من گوش کن عزیزم - گلدونت برات میخونه
تو کدوم باغ قشنگی - ریشه هات زده جوونه
میدونم وسعت گلدون - واسه تو کوچیک و تنگ بود
با تموم سادگی هات - واسه من اما قشنگ بود
گل من رفتیو گلدون - میخونه برات هنوزم
تو به آرزوت رسیدی - باغه خوشبختیت مبارک
اما گاهی من میترسم - که تواونجا خوش نباشی
نکنه غصه بیاد و - گل من پژمرده باشی
گل من خبر نداری - دل گلدونت میگیره
اگه تو پژمرده باشی - گلدونت برات میمیره
گل من نگو که اونجا - دل تو برام میگیره
گل من نگو شکستی - گلدونت برات بمیره
نکنه لگد شه ساقت - زیر پای هر غریب
ساده دل نباش گل من - که دنیا پر از فریبه
نکنه یه وقت شکستی - آخ داره اشکام میریزه
نمیدونی خاطر تو - واسه من چقدر عزیزه
نکنه یه وقت شکستی - آخ داره اشکام میریزه
نمیدونی خاطر تو - واسه من چقد عزیزه
گل من خبر نداری - دل گلدونت میگیره
اگه تو پژمرده باشی - گلدونت برات میمیره