من...
گم....
گیج....
تلخ....
نقشی از یادهای دیروز
بی صدا
از جلوی پنجره چشمانم میگذرد
یادهای رنگارنگ دیروز
یادهای خاکستری امروز
به تقویم های کهنه سفر میکنم
یادت را میجویم
در صفحات تاریک ذهنم
تارها را کنار میزنم
غبار روزگار را میزدایم
از روی خاطرات کهنه
سرفه ام میگیرد
شمعی می افروزم
در نهان خانه ی یادم
نور مرده ی شمع
روی دیوارهای تار بسته
تصویری آشنا
از دیروز دور
سال سال هزار و سیصد و عشق بود
و روز روز بی خبری
تو به روشنایی روز
و من به تاریکی روزگار
این رخم کهنه
دوباره سر باز کرد
کرمها
کرمهای تنهایی
که از خوردن روحم فارغ شدند
به سراغ گوشت و پوستم آمدند
و تو نشنیدی
آوای مرا که در باد گم میشد
فردا بر فراز این ویرانه ها
کدامین تکه از حقیقت را خواهی جست؟
سلام
ممنون از شما که هر چند وقت یه سری به من می زنید
همه می دونیم که رهبر امسال را چه اسمی گذاشته و کاری هم به دلیلش نداریم
اما انجمن وبلاگنویسان ایران امسال را به اسم کوروش بزرگ چون از بنیانگذاران و اولین کسایی بوده که عید نوروز را پیشنهاد داده
و به دلیل اهانت به فرنگ و تاریخ ایران در فیلم ۳۰۰
زندگی رو جا گذاشتم
روی شن ها
لب دریا
تنم رو دادم به دست
ضربه های سخت موجا
تا دیگه یادم نیادش
اون روزای بی نوازش
روزایی که می شکستم
توی غربت نگاهش
دلم اما
خیلی وقت بود
توی سینه مرده بودش
تو همون روزا که عشق هم
من رو از یاد برده بودش
با خودم میگفتم ای کاش
تو نگاهش عکس من بود
توی این شبهای وحشت
بین دستاش دست من بود
تو غروب سرد و دلگیر
راه دریا پیش روم بود
تو دست بی رحم تقدیر
جز یه دشنه دل من بود