ضدحال یعنی وقتی یه قرار لطیف تو اینترنت داری connect نشی!
ضدحال یعنی وقتی منتظر فیلم مورد علاقت هستی برق بره!
ضدحال یعنی بعد از کلی مصیبت که بابات برات موبایل ثبت نام کرده همه سیمکارتا بیاد جز مال تو!
ضدحال یعنی روز تولدت bf-ات جلوی دوستات فقط یه شاخه گل بهت بده و تو هم جلو همه سوسک بشی!
ضدحال یعنی gf-تو بیرون با یه پسر دیگه ببینن!
ضدحال یعنی یه جلسه سر کلاس نری فقط همون یه جلسه استاد حضور غیاب کنه!
ضدحال یعنی با شکم گرسنه بری تو صف ژتون تموم کرده باشن!
ضدحال یعنی یه هفته قبل از اینکه جشن تولد بگیری خاله مامانت فوت کنه!
ضدحال یعنی قبض تلفن بیاد ....... تومن!
ضدحال یعنی بعد از کلی مخ زدن تو اینترنت همینکه بیای به نتیجه برسی اشتراکت تموم بشه !
ضدحال یعنی با.۹.۷۵ افتادن!
ضد حال یعنی یه مانتو خوشگل بخری همون روز اول گیر کنه به صندلی پاره بشه!
ضدحال یعنی صبح ساعت ۷ بری سر کلاس استاد نیاد!
ضدحال یعنی شرطی بیدل بزنی امتیازت بشه ۲۵!
ضدحال یعنی بعد اینکه کلی افه زبان اوومدی نمره زبانت بشه۱۰
ضدحال یعنی داداش کوچیکت ۲شاخه مودمو اشتباهن بزنه تو پریز برق!
ضد حال یعنی بری عروسی خانمها و اقایون جدا باشن!
ضدحال یعنی تو اتاقت فیلم نگاه میکنی همینکه میرسه جای.........مامان بیاد تو!
ضدحال یعنی history پاک نکنی همه ایمیلاتو داداشه فضولت بخونه!
ضدحال یعنی نفر ۱۱کنکور شدن!
ضدحال یعنی کارگردان شدن حنا مخملباف!
ضدحال یعنی کاندید شدن رفسنجانی برای انتخابات مجلس!
ضدحال یعنی خواننده شدن میناوند!
ضدحال یعنی حسنی امام جمعه ارومیه!
ضدحال یعنی پژو RD!
ضدحال یعنی فیلم ژاپنی!
.ضدحال یعنی id caller داشتن!
ضدحال یعنی عشق یه طرفه!
ضدحال یعنی گل خوردن دقیقه ۹۰!
ضدحال یعنی صبح روزی که با دوستات میخوای بری کوه بارون بیاد!
ضدحال یعنی از سرویس دانشگاه جا موندن!
ضدحال یعنی با ماشین بابا جریمه شدن!
ضدحال یعنی سلام کنی جوابتو ندن!
ضدحال یعنی عینکت سر جلسه امتحان بیفته زمین بشکنه!
ضد حال یعنی سر جلسه امتحان خدکارت تموم بشه!
ضدحال یعنی با gf-ات بری کافیشاپ دخترخالتو ببینی!
ضدحال یعنی تاکسی سوار شی وسط راه بنزین تموم کنه!
ضدحال یعنی دفترچه تلفنتو گم کنی!
ضد حال یعنی اونیکه خیلی دوستش داری رو نتونی ببینی!
ضدحال یعنی درس رو بلد نباشی و پنج دقیقه مونده به زنگ تفریح استاد اسمتو صدا کنه!
ضدحال یعنی یک قدمی خط پایان مسابقه دو به زمین بیفتی و آخر بشی!
ضدحال یعنی روز آخر خدمت سربازی اضافه خدمت بخوری!
ضدحال یعنی سر سفره عقد عروس خانوم بگه نه !
به روش اراذلی یا جواتی
مرد : صد بار نگفتم وقتی من نیسم نرو بیرون ! ها ؟؟
زن : غلط کردم ! گه خوردم ! توروخدا نزن ...
مرد : چرا تیلیفون همش اشغاله ؟! با کی لاس میزنی عوضی ؟
زن : به خدا اگه این تلفن نباشه از تنهایی دق میکنم .
مرد : به چپم که دق میکنی ! خودت بمیری بیتره ! خونتم نمیوفته گردن ما
زن : خداااااااااااااا ! منو بکش راحتم کن
مرد : از صب تا شب جون میکنم که یه لقمه نون بیارم تو این خونه ! نمیشه یه شب نشاشی تو اعصاب ما ؟؟!! ها نمیشه ؟
زن : به خدا دیگه نمیتونم ... دیگه بسه ... میرم خونه بابام .
مرد : ای شاشیدم تو صفحه اول شناسنامه بابات ... هرررررررررررررری
به روش رشتی - ته غیرت
مرد : خانوم جان ببخشیدا ! عذر میخواما ! شما دیشب تا حالا کجا بودین ؟
زن : خونه عفاف ! مشکلیه ؟
مرد : نه خانوم جان خیلیم خوبه ! بالاخره شما هم استخدام دولت شدی ؟!
زن : ببینم کسی به من زنگ نزد !؟
مرد : عباس آقا جند بار زنگ زد ! گفتم نیستی ! کلی فوش داد بهت .
زن : بابا جون یکم هم بکش یه کاری دستو پا کن واسه خودت .
مرد : خانوم جان هر چی شما بگی ! اصلا اگه شما بخوای شبا تو کوچه میخوابم ...
زن : لوس نکن خودتو حالا ! پاشو اون ?? کیلو کون رو تکون بده یه چایی ور دار بیار .
مرد : چشب خانوم جان ! میخوای دو تا بیارم اصن ؟
زن : راستی ببین امشب ساعت ? قرار دارم اون شورت گول گولیمو شستی؟
مرد : حانوم جان جسارته ها ! فضولیه ! با کی قرار دارین ؟
زن : با عباس اقا ! به تو ربطی داره ؟
مرد : آها خانوم جان خیالم راحت شد ! منو عباس آقا نداریم که ...
زن : ولی خودمونیما دماغت خیلی ضایست .
مرد : چی ؟! چی ؟! دماغ من ؟! توهین میکنی ؟! دماغ مسئله ناموسی نیست که بشه بهمین راحتی ازش گذشت ! اصلا خانوم جان من میرم خونه ننم .
زن : به سلامت ! عباس از تو کمد بیا بیرون
به روش ترکی - نمنه
مرد : فکر کردی من نمیدانم ؟! فکر کردی من خرم ؟! شعور دارم ؟
- زن : ببین من هیچ گونه بیگناهم ! کاری نکردم ...
مرد : آخه من بدون بی دلیل که بهت گیر نمیدم ! میدم ؟
زن : اونشو من نمیدونم ! فقط اینو بگم که من به تو وفادارم .
مرد : الله اکبر ! خود درخت کرم میریزه ها ! خجالت بکش زن .
زن : اگه باورت نمیشه خوب طلاقم بده .
مرد : بیبن کشیدن تو به دادگاه واسه من مثل کشیدن مو از ماسته !
زن : من به این چیزاش هیچ کاری بیلمیرم .
مرد : ای پوخ گویوم سوزون آقزووا ...
زن : سیکتیر بابا
به روش سوسولی - ایش
مرد : چرا انقد دیر کردی ؟ دلم هزار را رفت ! آرایشگاه نبودی مگه ؟
زن : اوا این چه سوالیه ؟ خب معلومه آرایشگاه بودم ! مگه به من شک داری ؟
مرد : چه حرفا میزنی !! من به تو بیشتر از خودم اعتماد دارم !
زن : آخه میدونی چی شد ؟ از آرایشگاه تا خونه پیاده اومدم که آرایشم خراب نشه ...
مرد : اوا خوب کردی ! انقد نگران شدم ! فکر کنم فشارم افتاده پایین ؟!
زن : آخ بمیرم الهی ! تو راه که میومدم یه چند تا از این عوضیای جلف لجن بهم تیکه انداختن منم جوابشونو ندادم ..
مرد : خوب کاری کردی ! از این آدما خیلی زیاد شده ! فقط بلدن جلف بازی در بیارن .
زن : حالا تو خودتو خیلی ناراحت نکن بچت میوفته .
مرد : اوا خیلی بدی تو
قطرات اشکش را از گوشه ی چشمانش ربود.شیطان را از خود رانده بود.اما هنوز هم نمی خواست کسی صدای شکستن
غرورش را بشنود .چهره ی آشنایی را در آن سوی خیابان می دید.مردش بود.مردی که هنوز هم دوستش می داشت.مردی که تمام
عشقش بود.چقدر خدا خدا کرده بود تا بتواند او را برای لحظاتی هر چند کوتاه ببیند .دزدانه نگاهش کرد.سایه ی سال ها زندگی بر ذهنش
سایه انداخته بود. ضربان قلبش تند ترشده بود و فشرده شدن جسم و روحش را احساس می کرد.
-- ... چقدر دلم هوای بوسیدنش رو کرده! ...آه خدای من... یا نجاتم بده و یا منو بکش و راحتم کن...خدایا به تو پناه می برم...
ناگهان مرد به این سوی خیابان پیچید.انگار داشت مستقیم به سمت او می آمد. زن نگاهش را دزدید . ته دلش خالی شد. کاش
می توانست خودش را در جایی مخفی کند.اما دیگر دیر شده بودزن دستپاچه شده بود. مرد هر لحظه به او نزدیک تر می شد. نزدیک و
نزدیک تر.دیگر درست در مقابلش بود.امااصلا نگاهش نکرد.انگار اورا نمی دید.متفکر وگنگ زده از کنارش گذشت.اشک در چشمان
زن دوباره حلقه بست.
-- ...آه خدای من!...
آه سردی از سینه اش بیرون دوید.داشت حسرت روزهای گذشته اش را می خورد. دلش برای آشپزخانه ی سبز رنگش تنگ شده
بود. همان جایی که برای مرتب کردنش کلی سلیقه به خرج می داد.برای هوای خانه اش. برای آشپزی و ظرف هایش. برای خنده های
دخترش و فریادهای پر شیطنت پسرش.گونه هایش خیس وخیس تر می شد.
- ... خدایا همشون رو به تو می سپارم...زندگیمو...دخترمو...پسرمو...خدایا خودت خوب می دونی که اونا با من هیچ وقت خوشبخت
نمی شن... من که نابود شدم...اونا رو به تو می سپارم...خدای خودت هواشونو داشته باش...
دیگر گونه هایش را پاک نکرد.قطرات اشکش همچنان فرو می غلتید .گریه می کرد و بر خودش لعنت می فرستاد.از خودش
متنفر بود.به عالم و آدم ناسزا می گفت.به خودش.خانواده اش.به زنده و مرده اش.به لجنی که هم خونش بود.
ناگهان به یاد کیفش افتاد.آرام انگشتانش را به داخل کیفش فرو برد.لبخندی از رضایت روی لب هایش نشست.شیطان هم داشت
به او لبخند می زد. آرامش نرمی در تنش دوید.دوباره خندید.باز هم خندید وعشقش را لای انگشتانش چرخاند.دیگر گریه اش قطع شده
بود.شیطان هم دوباره به او چشمک می زد.
اگه یه بار همه 20واحد رو توی یه ترم افتادین !......... بی خیالش
اگه شما رو با نمره 11.99مشروط کردن !.........خوب شده دیگه
اگه استاد می خواد به جای آقا بهتون بگه خانوم !.........بگه
اگه یه دفعه هارد 60گیگابایت شما هاپولی هاپو شده!.........پیش میاد دیگه
اگه تیم مورد علاقه تون که تیم اول جدول مسابقاته قراره از تیم ته جدولی ببازه !.........ببازه
اگه سر مراسم خواستگاری،همونجا،عروس خانوم گفت نه!.........ایشاالله خوشبخت بشه
اگه صبح اول مهر بجای ساعت 7،ساعت 6 رفتین سر کار !.........دقیقا" رفتین سر کار
اگه کفشی رو که امروز واکس زدین رو همه لگد می کنن !.........تعجبی نداره
اگه درست شب امتحان بعد از مدتها به عروسی دعوت شدین !.........مبارکه،عروسی رو که نمی شه نرفت
اگه کار شما به جایی رسیده که خودتون به خودتون ایمیل می زنین !.........اینجوری هم یه صفایی داره
اگه توی انتخاب واحد به شما 13واحد بیشتر نرسیده !.........حتما" حکمتی توی اون بوده
اگه بعد از 3ساعت چت کردن یادتون اومد که با اینترنت ساعت 500تومن ووصل شده بودین !.........مهم نیست
اگه شمعهای کیک تولد شما رو بقیه فوت کردن !.........لبخند بزنین
اگه ماشینتون جلوی دانشگاه پنچر شد و شما پنچر گیری بلد نبودین !.........خودتون رو نبازین
اگه در حال فرستادن قلب و بوسه با مسنجر متوجه شدین یکی پشت سرتون وایساده !.........عیبی نداره بابا
اگه بغل دستی شما سر کلاس که اتفاقا" کنار شما ردیف اول نشسته انگشتش رو تا مچ توی دماغش فرو کرد،شش دور بپیچوند، بعد با یه حالت دورانی بیرون آورد،خوب بهش نگاه کرد و بعد خیلی آروم زیر میز کلاس دستش رو پاک کرد !.........اینجوری هم یه صفایی داره
اگه از سر کار با هزار بد بختی و دوز و کلک تونستی مرخصی بگیری که بیای بگیری خونه تا بعد از ۱۰ ساعت کار مداوم بخوابی بعد تو اوج دل قشه رفتن برای خواب خواهرت گیر داد و نذاشت بخوابی خوب بازم ................ نه دیگه مرامی نحمل هم حدی داره
حالما بد جور گرفتن