امان از چشمای به ظاهر مهربون
امان از سادگیهای دلمون
امان از حرفایی که باورمون شد
امان از معما نه از عشقمون
امان از دستای گرمو دل صاف
امان از اون که مارو اینجوری کرد
امان از حسرت حرفی که نگفتیم
امان چیزایی که گفتیمو گوش نکرد
امان از ما
امان از ما
امان از ما
امان از شعله هایی که خاموش شدن
امان از شبایی که بیدار نشستیم
امان از چشامون که به ستاره بستیم
امان از نامه هایی که پاره کردی
امان از حقیقتی که باور نکردی
امان از شعرایی که گفتیمو نخوندی
امان از اونایی که رفتنو ما که موندیم
امان از ما
امان از ما
امان از ما
همه در گیر یه دردیم هزار بار از عشق توبه کردیم
راهی که رفتیمو بنبست بود فکر کردیم دیگه بر نمی گردیم
اما بازم با یک اشاره دل می بازیم دوباره
امان از سوختنو باز ساختن ولی کار دل دیگه چاره نداره
امان از ما
امان از ما
امان از ما
بیشتر خانمها ادعا دارن فقط صداقت طرف مقابل براشون مهمه .خوب حالا می خواهیم برخورد یه خانم محترم دانشجو رو با مدلای مختلف پسری که بهش پیشنهاد میدن ببینینم تا بینیم خانمها حقیقتو میگن یا نه.........!
برخورد اول: پسره از این بچه خجالتیهاست که تا این سن که رسیده با دختری نبوده اونم این شایعه رو شنیده که واسه دخترا فقط صداقت مهمه واسه همین خیلی ساده میره در مورد این که دلش پر از عشق و علاقست و جیبش پر از هیچی واسه دختره حرف میزنه دختره هم که با شنیدن این حرفا از همون لحظه جوابش معلومه اگه بامرام باشه میگه باید فکر کنم بعدا جوابتونو میدم ومیره و دیگه پشت سرشم نیگاه نمیکنه و اگه با مرام نباشه ...
برخورد دوم: پسره از ایناست که همش سرش تو کتابه همون یه دفعه هم که سرشو از تو کتاب در میاره تا دختره رو میبینه عاشقش میشه این یکی چون کتاب زیاد خونده یه کم عقل داره زیاد در مورد جیبش سوتی نمیده ولی دختره که تیز تر از این حرفاست آمار جیب طرفو از این ور اون ور در آورده بنا بر این چون پسره ریاضیش خوبه تا موقع امتحانا نگهش میداره که تو درسا ازش کمک بگیره بعد که خرش از پل رد شد همچین پسره رو میپیچونه که به کتاب بگه کباب...!
برخورد سوم: پسره از نظر درسی و پولی معمولیه یه روز جلوی دختره رو میگیره و میگه که دوساله میخواد بهش بگه دوستش داره ولی از ترس نه شنیدن جلو نمی اومده حالا تو همون هیر و بیر که پسره صداش میلرزه و صورتش قرمز شده و با همه وجود داره با هاش صحبت میکنه دختره دودوتا چارتاشو کرده ومیبینه خوب طرف سربازی که نرفته کارم که نداره برم با بقال سر کوچمون عروسی کنم بهتره . ولی از اونجا که میدونه چشم چند تا از دخترا دنبال پسرست به پسره میگه چند روز دیگه جوابتونو میدم تو این چند روز میره برنامه هاشو میچینه و یه روز که همه دخترا رو جمع کرده پسره رو صدا میکنه و با یه لبخنذ ملیح بهش میگه نه...............!! تا اقلا وسه پز دادن پیش بقیه دخترا یه استفاده ای از پسره کرده باشه
برخورد چهارم: پسره از ایناس که مثل پیرهن عوض کردن دوست دختر عوض میکنه . خوب به طور طبیعی دخترا باید از چنین پسری بدشون بیاد ولی اتفاقا کا ملا" برعکس ....
در ضمن پسره یه حسن مختصریم داره اونم اینکه مایه داره خوب همین حسن کافیه که دیگه بیخوی سرتونو درد نیاریم . چون حالا این دخترس که میره دنبال پسره...
برخورد پنجم: چیه..! میپرسین که برخورد پنجم دیگه واسه چیه...؟ خوب عرض کنم که برخورد پنجم وسه مواقعیه که یه پسری به پست دختره بخوره که علاوه بر مایه دار بودن قیافه هم داشته باشه خوب میخواهید بدونین که این طور مواقع برخورد دخترا چیه..؟ باید بگم که من خودم یه بار دعوایی که بین دخترا سر همچین پسری پیش اومده بود و در نهایت کار به گیس و گیس کشی و حراست کشیده رو دیدم .
یک اگر با یک برابر بود ... | |
معلم پای تخته داد میزد از میان جمع شاگردان یکی برخاست، نگاه بچه ها ناگه به یک سو خیره گشت سکوت مدهشی بود و سؤالی سخت. و او با پوزخندی گفت: معلم ناله آسا گفت:
|
داغ یک عشق قدیمو اومدی تازه کردی
شهر خاموش دلم رو تو پرآوازه کردی
آتش این عشق کهنه دیگه خاکستری بود
اومدی وقتی تو سینه نفس آخری بود
به عشق تو زنده بودم
منو کشتی
دوباره زنده کردی
دوستت داشتم
دوستم داشتی
منو کشتی
دوباره زنده کردی
تا تویی تنها بهانه واسه زنده بودنم
من به غیر از خوبی تو مگه حرفی میزنم؟
عشقت به من داد عمر دوباره
معجزه با تو فرقی نداره
تو خالق من بعد از خدایی
در خلوت من تنها صدایی
به عشق تو زنده بودم
منو کشتی
دوباره زنده کردی
دوستت داشتم
دوستم داشتی
منو کشتی
دوباره زنده کردی
رفته بودیم هر چی که داشتیم دیگه از خاطر من
کهنه شد اسم قشنگت میون دفتر من
من فراموش کرده بودم همه روزای خوبو
اومدی آفتابی کردی تن سرد غروبو
عشقت به من داد عمر دوباره
معجزه با تو فرقی نداره
تو خالق من بعد از خدایی
در خلوت من تنها صدایی
به عشق تو زنده بودم
منو کشتی
دوباره زنده کردی
دوستت داشتم
دوستم داشتی
منو کشتی
دوباره زنده کردی
یک پسر خوب امضاء گواهی نامه اش خشک نشده به رانندگی خانمها گیر نمیدهد
یه پسر خوب کمتر با این جمله مواجه میشود: مشتری گرامی دسترسی شما به این سایت مقدور نمی باشد
یه پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نمیره
یه پسر خوب عکس الکسندروگراهام بل رو قاب نمیکنه بزنه تو اتاقش
یک پسر خوب پشت چراغ قرمز با دیدن یه خانم ردیف چشماش مثه چراغهای فولکس نمیزنه بیرون
یه پسر خوب روزی چند بار به سازندگان یاهو مسنجر لعنت میفرسته
یه پسر خوب سر کلاس تا شعاع 3 متریِ هیچ خانمی نمیشینه
یه پسر خوب وقت برگشتن به خونه ماشینش بوی ادکلن زنونه نمیده
یه پسر خوب هیچ وقت پای تلفن از این کلمات استفاده نمیکنه:"ساعت چند" "کی میای" "کجا" "دیر نکنی یا
یه پسر خوب وقتی میاد خونه قرمزی رژ در هیچ نقطه از صورتش مشاهده نمیشه
یک پسر خوب زمانی که کسی میخواهد از عرض خیابان عبور کند تعداد دنده را از 1 به 4 ارتقاء نداده و قصد جان عابر را نمیکند
یک پسر خوب زمانی که یک دختر خانم راننده میبیند ذوق زده نشده و در صدد عقده ای بازی بر نمی آید
یک پسر خوب که ژیان سوار میشود روی بنز همسایه با سوئیچ ماشین نقاشی نمیکشد
یک پسر خوب زمانی که تصادف میکند همانند قبائل زامبی وحشی بازی در نمی آورد
یک پسر خوب هر روز بعد از کلاس درس به نمایندگی از راهداری و شهرداری خیابانهای شهر را متر نمیکند
یک پسر خوب به محض دیدن یک دختر خانم متین با شلوار برمودا و مانتو تنگ کوتاه و شال باز دهانش به سان آبشار و چشمانش همانند چشمان وزغ نمیشود
یک پسر خوب دکمه های پیراهنش را از یک متر زیر ناف تا زیر چانه کاملا بسته و با سنجاق قفلی محکم میکند
یک پسر خوب به محض دیدن دختر همسایه رنگش لبوی شده و چشمش را به آسفالت میدزود
یک پسر خوب روزی 10بارهوس بردن نذری به دم در خانه همسایه که تصادفا دختر دم بخت دارند را نمیکند
یک پسر خوب بیشتر از 5 دقیقه در دستشوئی نمیماند . (نکته کنکوری(
یک پسر خوب 5 ساعت در حمام آهنگ جواد یساری نخوانده وبرای همسایگان آلودگی صوتی ایجاد نمیکند
یک پسر خوب اگر درد عشق گرفت در کوی و برزن عرعر عشق نکرده و آبروی خانوادگی خود را نمیبرد
یک پسر خوب با دوستانی که مشکوک به چت و لا ابالی گری هستند معاشرت نمیکند
یک پسر خوب به جای اینکه پول خود را در باشگاه بیلیارد و گیم نت و غیره دور بریزد بهتر است حساب آتیه جوانان باز کند و به فکر 1000 سالگی خود باشد
یک پسر خوب همواره به اسم خود افتخار میکند و به هر کس که میرسد نمیگوید که بجای قلی به او رامتین و آرش و ... بگویند
یک پسر خوب در اثر دیدن افراد غرب زده جو گیر نشده و لحاف کرسیه قرمز خال خال یشمی را به پیراهن تبدیل نکرده و سر زانو خود را جر نمیدهد
یک پسر خوب سر سفره دست به چیزی نمی زند تا همه سیرو پر از سر سفره بلند شوند و بعد شروع به غذا خوردن می نماید
یک پسر خوب تقاضای وسایل نا مربوطی از قبیل موبایل را از خانواده ندارد
یک پسر خوب در صورتی که با نامزد خود بیرون رفت و کسی به خانم متلک گفت فورا با پلیس 110 تماس حاصل می کند
یک پسر خوب برای احیای حقوق خود از زور بازو استفاده نکرده و کلمات رکیک مانند خر و الاغ به کار نمیبرد
یک پسر خوب از معاشرت با دوستان بسیار خودمانی که عادت به بیان شوخی های نا مربوط از قبیل حراج لفظی عمه و همچین خواهر مادر هستند امتناع میکند
یک پسر خوب همانند خاله زنکها تلفن را قورت نداده و سالی به 12 ماه دهانش بوی تلفن نمیدهد
یک پسر خوب هر صدایی از قبیل قار و قور شکم اهل خانه را با صدای تلفن اشتباه نگرفته و1 متر به بالا نمیپرد
یک پسر خوب برای بیرون رفتن از خانه 1 ساعت جلوی آئینه نایستاده و بزک نمیکند
یک پسر خوب در جشنهای فامیلی جو گیر نشده و نمیرقصد تا ابروی کل خاندان رابر باد دهد (مثل رقص نریمان در همایش روز جهانی زن!!)
یک پسر خوب در مهمانی های خانوادگی نوشدنی های غیر مجاز از قبیل ماءالشعیر را تنها با رضایت نامه رسمی و کتبی پدر محترم استعمال میکند
یک پسر خوب هر زمان که عشقش کشید با زیر شلواری کردی چین پیلیسه دار و یا شرت مامان دوز و رکابی همانند قورباغه به وسط کوچه نمیپرد
یک پسر خوب تنها برای رضای خدا و کاهش بار سنگین ترافیک و حمل و نقل درون شهری و برون شهری هر کجا که دختر خانم یا خانمی را در رده سنی 15 تا 25 سال دید سوار کرده و به مقصد می رساند (مصطفی با پرایدش در این زمینه دکترا داره....لول)
نتیجه گیری اخلاقی :
یک پسر خوب تا به حال مشاهده نشده!!!