دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

دلم گرفت...

 

دلم گرفت ای هم نفس  ... پرم شکست تو این قفس
تو این غبار تو این سکوت ... چه بی صدا نفس نفس
از این نامهربونی ها دارم از غصه می میرم
رفیق روز تنهایی یه روز دستاتو می گیرم
تو این شب گریه می تونی ... پناه هق هقم باشی
تو ای همزاد هم خونه ... چی میشه عاشقم باشی
دوباره من . دوباره تو . دوباره عشق . دوباره ما
دو هم نفس . دو هم زبون . دو هم سفر. دو هم صدا
تو ای پایان تنهایی ... پناه آخر من باش
تو این شب مرگی پاییز ... بهار باور من باش
بذار با مشرق چشمات ... چشمم روشنترین باشه
می خوام آیینه ی خونه ... با چشمات هم نشین باشه

 

افتخار

 

18 دلیل برای افتخار کردن آقایان:

1-همیشه از نام خانوادگی شما استفاده می شود.

2-مدت زمان مکالمه تلفنی شما حداکثر 30ثانیه است.

3-برای یک مسافرت یک هفته ای تنها یک ساک کوچک دستی نیاز دارید.

4-درب تمام شیشه های مربا وترشی را خودتان باز می کنید.

5-دوستان شما توجهی به کاهش یا افزایش وزن شما ندارند.

6-جنسیت شما در موقع مصاحبه استخدام مطرح نیست.

7-لازم نیست کیفی پر از لوازم بی استفاده راهمه جا به دنبالتان بکشید.

8-ظرف مدت 10 دقیقه می توانید حمام کنید و برای رفتن به مهمانی آماده شوید.

9-همکارانتان نمی توانند اشک شما را در بیاورند.

10-اگر در 34 سالگی هنوز مجردید، احدی به شما ایراد نمی گیرد.

11-رنگ اجزا صورت شما در هر صورت طبیعی است.

12-با یک دسته گل می توانید بسیاری از مشکلات احتمالی را حل کنید.

13-وقتی مهمان به خانه شما می آید لازم نیست اتاق را مرتب کنید.

14-بدون هدیه می توانید به دیدن اقوام و دوستانتان بروید.

15-می توانید آرزوی هر پست ومقامی را داشته باشید.

16-حداقل بیست راه برای باز کردن در هر بطری نوشابه داخلی یا خارجی بلد هستید.

17-ضرورتی ندارد روز تولد دوستانتان را به خاطر داشته باشید.

18-...وبالاخره روزی یک پیرمرد موفق خواهید شد.

28 دلیل برای افتخار کردن خانم ها:

1-نام هر گل زیبا در طبیعت است را روی شما می گذارند.

2-هنگامی که رنگ پریده یا بیمار هستید با کمی وسایل آرایش می توانید خود را زیباتر کنید و هیچ کس هم از شما ایراد نمی گیرد.

3-تمام شاعران ایران زمین در وصف گل روی شما هزاران شعر گفته و خط و خال و چشم و ابروی شما را ستوده اند.

4-مجبور نیستید سر کار بروید و پول یک ماه کار و تلاشتان را برنج و گوشت و نخود و لوبیا بخرید.

5-به راحتی وبا اعتماد به نفس هر وقت که لازم بود گریه می کنید و غم و غصه هایتان را در دل جمع نمی کنید تا سکته کنید.

6-عمرتان بسیار طولانی است.

7-آنقدر حرف برای گفتن دارید که هرگز کم نمی آورید.

8-همیشه یک عالمه دوست و رفیق ناب دارید و کمتر گرفتار رفیق ناباب می شوید.

9-هر گز در حمام خود را گربه شور نمی کنید.

10-بزرگ شده اید و کمتر برای طرفداری از تیم آبی و قرمز یا این حزب و آن حزب جلز و ولز کرده و کرکری می خوانید.

11-ریش و سبیل ندارید که موقع آب خوردن قبل از خودتان سبیلتان آب بنوشد.

12-عشق و هنر ابداع شماست.

13-همیشه جوان تر از سنتان هستید و هیچ کس نمی داند شما چند ساله اید.

14-از سن 9 سالگی به بلوغ عقلی و جسمی می رسید و حالا حالاها باید بدوند تا به پای شما برسند!

15-بهشت زیر پای شماست.

16-اگر موهایتان مرتب نبود یا وقت برای مرتب کردنشان نداشتید، با سر کردن یک روسری قضیه حل است.

17-همیشه در کیفتان آینه دارید.

18-همیشه تمیز و نظیف و خوشبو هستید.

19-به وزنتان اهمیت می دهید و شکمتان جلوتر از خودتان وارد اتاق نمی شود.

20-همیشه مقداری پول برای روز مبادا دارید که جز خودتان هیچ کس از جای آن خبر ندارد.

21-مجبور نیستید از این خانه به آن خانه بروید و خاستگاری کنید، مثل خانم ها در خانه می نشینید تا دیگران با کلی منت و خواهش و التماس و گل و هدیه!!! از شما اجازه حضور بگیرند.

22-می توانید موهایتان را بلند یا کوتاه کنید و هر نوع لباسی که دوست دارید بپوشید و هر نوع کفشی را بپسندید و به پا کنید از اسپرت تا پاشنه سه سانتی و بالاتر.

23-مجبور نیستید بارهای سنگین را جا به جا کنید یا تن به مشاغل سخت و پایین بدهید چرا که شما یک خانم هستید!

24-حق تقدم با شماست.

25-مرد از دامن شما به معراج می رود.

26-هر گز از فرط خشم نعره نمی کشید و از فرط حسادت کبود نشده و خون راه نمی اندازید.(این یکیشو دیگه قبول ندارم)

27-نیم بیشتر صندلی های دانشگاهها را شما تصاحب کرده اید.

28-ضعیف کش نیستید و دق و دلی رئیس اداره تان را در خانه خالی نمی کنید.

 

تویی که نمی شناسمت !

 

هر چند مال من نشدی

 ولی ازت خیلی چیزا یاد گرفتم.خیلی چیزا.

یاد گرفتم به خاطر کسی که دوسش دارم باید دروغ بگم.

یاد گرفتم هیچوقت هیچکس ارزش شکستن غرورمو نداره.

یاد گرفتم تو زندگیم به اون که بفهمم چقدر دوسم داره

 هر روز دلشو به بهونه ی بشکنم.

یاد گرفتم گریه های هیچکسو باور نکنم.

یاد گرفتم بهش هیچوقت فرصت جبران ندم.

یاد گرفتم هر روز دم از عاشقی بزنم ولی خودم عاشق نباشم.

یاد گرفتم هر چیزی رو خیلی زودو راحت میشه فراموش کرد

 حتی اگه قسمتی از زندگیمون شده باشه.

یاد گرفتم واسه اینکه یکی حرفامو باور کنه باید باورش کنم.

یاد گرفتم توی این دنیا حتی اگه صد نفرو هم داشته باشی

بازم خیلی تنهایی ،خیلی.

 

     

اولین فرصت را دریاب

 
زندگی پر از فرصت های دست یافتنیه مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر ِ زیباروی کشاورزی بود.
به نزد کشاورز رفت تا از او اجازه بگیره.
کشاورز براندازش کرد و گفت: پسر جان، برو در آن قطعه زمین بایست.
من سه گاو نر رو یک به یک آزاد میکنم، اگر تونستی دم هر کدوم از این سه گاو رو بگیری، میتونی با دخترم ازدواج کنی.
مرد جوان در مرتع، به انتظار اولین گاو ایستاد.
در طویله باز شد و بزرگترین و خشمگین‌ترین گاوی که تو عمرش دیده بود به بیرون دوید.
فکر کرد یکی از گاوهای بعدی، گزینه ی بهتری باشه، پس به کناری دوید و گذاشت گاو از مرتع بگذره و از در پشتی خارج بشه.
دوباره در طویله باز شد. باورنکردنی بود!
در تمام عمرش چیزی به این بزرگی و درندگی ندیده بود.
با سُم به زمین میکوبید، خرخر میکرد و وقتی او رو دید، آب دهانش جاری شد.
گاو بعدی هر چیزی هم که باشه، باید از این بهتر باشه. به سمتِ حصارها دوید و گذاشت گاو از مرتع عبور کنه و از در پشتی خارج بشه.
برای بار سوم در طویله بار شد.
لبخند بر لبان مرد جوان ظاهر شد.
 این ضعیف ترین، کوچک ترین و لاغرترین گاوی بود که تو عمرش دیده بود.
در جای مناسب قرار گرفت و درست به موقع بر روی گاو پرید.
دستش رو دراز کرد...
اما گاو دم نداشت!..
زندگی پر از فرصت های دست یافتنیه.
 بهره گیری از بعضی هاش ساده ست،
بعضی هاش مشکل.
اما زمانی که بهشون اجازه میدیم رد بشن و بگذرن (معمولاً در امید فرصت های بهتر در آینده)، این موقعیت ها شاید دیگه موجود نباشن.
برای همین، همیشه اولین شانس رو دریاب!
 
 

خلقت

 

خلقت من در جهان یک وصله ناجور بود..........

من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود..........

 خلق از من در عذاب و من خود از اخلاق خویش..........

 از عذاب خلق و من یارب چه ات منظور بود..........

 ای خدا گر من نبودم کائناتت نقص داشت..........

 ای فلک گر من نمیزادی اجاقت کور بود..........

 آفریدن مردمی را بهر گور اندر عذاب ..........

خدایی هم گر بود از انصاف خدایی دور بود...