ای رفته ز دل ، رفته ز بر ، رفته ز خاطر
بر من منگر ، تاب نگاه تو ندارم
بر من منگر ، زانکه به جز تلخی اندوه
در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم
ای رفته ز دل ، راست بگو ! بهر چه امشب
با خاطره ها آمده ای باز به سویم ؟
گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه
من او نیم ، او مرده و من سایه ی اویم !
حدس میزنم شبی مرا جواب میکنی
قصر کوچک دل مرا خراب می کنی
سر قرارعاشقی همیشه دیر کرده ای
ولی برای رفتنت عجب شتاب می کنی
-------------------------------------------------------
غم نبودنِ تو را دوباره آه می کشم
و روز رفتنِ تو را شب ِ سیاه می کشم
تو رفته ای و من هنوز به این خوشم که بعد تو
نقاش ِ واژه ها شدم ، تو را چه ماه می کشم
-----------------------------------------------------
چشمم در انتظار تو تار شد نیامدی
سالی گذشت باز بهار شد نیامدی
بعدازتوسال هاست هنوزهم نشسته ام
داغت به دل هزار هزار شد نیامدی
عجب رسمیه رسم زمونه
قصه برگ و باد خزونه
میرن آدما‚ از اونا فقط
خاطره هاشون به جا می مونه
کجاست اون کوچه‚چی شداون خونه
آدماش کجان خدا می دونه
بوته ی یاس باباجون هنوز
گوشه ی باغچه توی گلدون
عطرش پیچیده تا هفت تا خونه
خودش کجاهاست خدا می دونه
میرن آدما ‚ از اونا فقط
خاطره هاشون به جا می مونه
تسبیح و مهر بی بی جون هنوز
گوشه ی طاقچه توی ایوونه
خودش کجاهاست خدا می دونه
خودش کجاهاست خدا می دونه
میرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا می مونه
پرسید زیر لب یکی با حسرت
پرسید زیر لب یکی با حسرت
از ماها بعد ها چه یادگاری
می خواد بمونه خدا می دونه
میرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا می مونه
1-بوسه مادر که با آن پا یه عرصه خاکی می گذاری
2- بوسه عشق که یک عمر با آن زندگی می کنی
3- بوسه خاک که با آن پا به عرصه ابدیت می گذاری
از خرابه های تخت جمشید صدایی می اید ارامگاه کوروش به لرزه در می اید و کوروش بزرگ از خواب 2500 ساله برمی خیزد !!!
سرزمینش هزار تکه شده و قلب کوروش هم هزار تکه می شود . سرزمین اریایی ، سرزمین فریاد های سرخ ، سرزمین مردان پارس ، امپراطوری پارس و ان همه شکوه و عزت حال به گورستانی از ارزوها تبدیل شده است . ارزوهایی که در دلهای بزرگ مردان و زنان کوچکی مدفون گشته اند .
کوروش بزرگ ، در خواب هم نمی دید سرزمینش اینگونه بازیچه شود که انگار عروس هزار داماد است !!!
او فکرش را نمی کرد که مردمانش ، وارثان نسل سوخته ای باشند که بوی دود و بوی جنگ همراه با صدای فریاد های مرگ بر همه !!! از جای جای سرزمینش بلند باشد و ان مردمان پارسی همه بی چشم باشند و بی گوش !!! نه ظلم را ببینند و نه فریاد مظلوم را بشنوند و حتی بی دست ! باشند و هیچ دست یاری به سمت ستمدیدگان دراز نکنند . پس کجا رفت گفتار نیک ، کردار نیک و پندار نیک ؟ پس کجا رفت ارثیه بزرگ نیاکانشان که همان عشق به میهن بود و کجا رفتند نسل هخامنش ؟ کوروش باور نمی کرد ... به خیالش هنوز در خواب است ... باور نمی کرد که اینچنین مردمانش از پشت خنجر بزنند !!! باور نمی کرد مردان پارسی قاتلین نیاکانشان را می پرستند !!! قاتلین نیاکانشان را ... قاتلین نیاکانشان را ...
کوروش بزرگ به فکر فرو رفت و در اخر به این نتیجه رسید که همان بهتر که بخوابد !!! چون نه مردمانش ، انانند که بودند و نه سرزمینش ایرانیست که زمانی از چین و ماچین تا دریای مدیترانه و هزاران نقطه جغرافیایی دیگر را در بر گرفته بود .
اری کوروش بزرگ دوباره به خواب فرو رفت اما این بار خوابش ارام نخواهد بود . کوروش بزرگ تا زمانی که من و تو ، ایرانمان را فدای عرب و عجم کنیم در خوابی نا ارام به سر می برد و این ما هستیم که می توانیم پایان بخش کابوس پدر خود باشیم .
به امید ان روز .............. که کوروش بزرگ واقعا ارام بخوابد !!!!