حدس میزنم شبی مرا جواب میکنی
قصر کوچک دل مرا خراب می کنی
سر قرارعاشقی همیشه دیر کرده ای
ولی برای رفتنت عجب شتاب می کنی
-------------------------------------------------------
غم نبودنِ تو را دوباره آه می کشم
و روز رفتنِ تو را شب ِ سیاه می کشم
تو رفته ای و من هنوز به این خوشم که بعد تو
نقاش ِ واژه ها شدم ، تو را چه ماه می کشم
-----------------------------------------------------
چشمم در انتظار تو تار شد نیامدی
سالی گذشت باز بهار شد نیامدی
بعدازتوسال هاست هنوزهم نشسته ام
داغت به دل هزار هزار شد نیامدی
عجب رسمیه رسم زمونه
قصه برگ و باد خزونه
میرن آدما‚ از اونا فقط
خاطره هاشون به جا می مونه
کجاست اون کوچه‚چی شداون خونه
آدماش کجان خدا می دونه
بوته ی یاس باباجون هنوز
گوشه ی باغچه توی گلدون
عطرش پیچیده تا هفت تا خونه
خودش کجاهاست خدا می دونه
میرن آدما ‚ از اونا فقط
خاطره هاشون به جا می مونه
تسبیح و مهر بی بی جون هنوز
گوشه ی طاقچه توی ایوونه
خودش کجاهاست خدا می دونه
خودش کجاهاست خدا می دونه
میرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا می مونه
پرسید زیر لب یکی با حسرت
پرسید زیر لب یکی با حسرت
از ماها بعد ها چه یادگاری
می خواد بمونه خدا می دونه
میرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا می مونه
ای شب از رویای تو رنگین شده
| |
روزی که شکستم اما دلتو بهم ندادی
روزی که تو اوج سرما تو خونت راهم ندادی
تازه فهمیدم سرابی ...تازه فهمیدم حبابی
روزی که ضجه زدم گفتم کجایی؟
چشم لا مذهب تو کردم هوایی
اروم از من دور شدی محل نذاشتی
گفتی که برو کنار بد سرراهی
تازه فهمیدم سرابی ...تازه فهمیدم حبابی
تازه فهمیدم یه خوابی یه سوال بی جوابی
وقتی تو زندون شدم از سر عشقت
وفتی از بر میکشیدم نقش چشمت
وقتی قربونی شدم برای جونت
بی محل رفتی ندیدم حتی اشکت
تازه فهمیدم سرابی ...تازه فهمیدم حبابی
تازه فهمیدم یه خوابی یه سوال بی جوابی
تاز فهمیدم که تو عشق من کجایم تو کجایی!
شبی که گفتم میمونی؟از تو چیزی نشنیدم
تو ارزوی دستات مردمو شوقی ندیدم
تازه فهمیدم سرابی ...تازه فهمیدم حبابی
تازه فهمیدم یه خوابی یه سوال بی جوابی
تاز فهمیدم که تو عشق من کجایم تو کجایی!
تازه فهمیدم تو این راه یه گناه نا ثوابی
یه زمون میاد نباشم یه دفه گم شم رها شم
یه زمون میگی نمیخوام اسیر دست بلا شم
ولی من میگم که بی تو تازه بال و پرگرفتم
نمیخوام عاشق بمونم پای حرفمم نشستم
شعرهایم را بسوزان
خاطرات عمر شیرین مرا
یادبود عشق دیرین مرا
در سکوت بی سرانجام بیابان
آتشی از استخوانم برفروزان
در میان بوته های خشک بی جان
در غبار آسمان گرد بیابان
بسوزان،بسوزان
شعرهایم را بسوزان
برگ برگ خاطراتم را بسوزان
تا نماند قصه ای از آشنایی
تا شود خاموش فریاد جدایی
تا نماند دیگر از من یادگاری
در خزانی یا بهاری