دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

عشق

 

عشق یعنی انتظار و انتظار                         عشق یعنی هر چه بینی عکس یار

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر                  عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی دیده بر در دوختن                         عشق یعنی از فراقش سوختن

عشق یعنی سر به در آویختن                        عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی لحظه های ناب ناب                        عشق یعنی لحظه های التهاب

عشق یعنی بنده فرمان شدن                              عشق یعنی تا ابد رسوا شدن

عشق یعنی گم شدن در کوی دوست            عشق یعنی هر چه در دل آرزوست

عشق یعنی یک تیمم یک نماز                               عشق یعنی عالمی راز و نیاز

عشق یعنی یک تبسم یک نگاه                         عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه

عشق یعنی سوختن یا ساختن                                عشق یعنی زندگی را باختن

عشق یعنی همچو من شیدا شدن                      عشق یعنی قطره و در یا شدن

عشق یعنی پیش محبوبت بمیر                        عشق یعنی از رضایش عمر گیر

عشق یعنی زندگی را بندگی                                  عشق یعنی بندگی آزادگی

 

وحشت

 

تمام درخت های این زمین سرد ، ریشه در هوا دارند.

نسیم خوابیده ، زیر خروارها خاک

انگار ریشه ها ریشه درتیشه ها دارند.

اینجا یادگار روی سبزه ها ، گره است.

میان پریشانی آدم ها

خدا تصویر مبهم  گم شده ای

شبیه خاطره است.

آهای میلیون پریشان گنگ گیج

که درسیاه چاله های پرستش هیچ

اسیر جذبه ی رنگ ها شده ا ید.

یک نفر غرق دریای تنهایی

که روی بلندترین قلّه هاست

سقوط می کند

و ماهی های عجیب که زیرشان

تا انتهای کهکشان خلآ است.

مثل ستون هایی از پایین قطع و توی هوا معلّق اند

حباب ، حباب ، حباب

دنیا دارد به سمت بی نظمی پیش می رود.

در جواب این همه حرف ، کسی به طعنه گفت:

تو واژگون گشته ای و خراب

و من مات درخت های سربریده روی آب

که از ترس رعشه به اندامشان انداخته اند.

جوک شوخی

جوک

یه روز یه نفر از کنار جاده ای رد میشده که میشنوه یه چوپون داره نی میزنه.

 یارو از ریتم نی زدن میفهمه که چوپونه لره

پس میره جلو و میخواد سربه سر چوپونه بذاره

و بهش میگه:آی چوپون اگه بگم از چه طایفه ای هستی حاضری یکی از گوسفنداتو بمن بدی؟

چوپان ساده دل هم میگه :آره یارو میگه:تو لری.

چوپونه میگه باشه تو شرطو بردی هر کدوم از گوسفندا رو که میخوای سوا کن ببر.

 طرف هم یکی از درشتاشو سوا میکنه میخواد ببره که چوپونه میگه:

عمو اگه من بگم تو از چه طایفه ای هستی حاضری هرچی رو که برداشتی پس بدی؟

طرف میگه:آره خوب بگو ..

چوپونه میگه:تو لری.لره میگه:آره اما تو از کجا فهمیدی؟

 چوپونه میگه:آخه اونی که سوا کردی سگ گله اس نه گوسفند

 

چند تا جمله ناب

 

سلام این چند تا جمله ناب را بخونید وواسه دوستاتون بفرستین

۱-مرام فقط مرام گاو چون نگفت من گفت ما

 ۲- صفا فقط صفای مورچه که هر وقت گریه کرد هیچکس اشکش ندید

 ۳- رفیق فقط کلاغ نه بخاطر سیاهیش به خاطر یه رنگیش

 ۴- معرفت فقط معرفت کرم نه به خاطر کرم بودنش به خاطر خاکی بودنش

 ۵- یه رنگی فقط یه رنگی دیوار که هرچی مردو نا مرده بهش تکیه میدن 

 

یه مرداب برای بدست اوردن یه نیلوفر سالها میخوابه تا ارامش نیلوفر بهم نخوره پس اگه کسی رودوست داری برای داشتنش حتی شده سالها صبر کن

 

فریدریش نیچه : "آشفتگی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ای، از این آشفته ام که دیگر نمیتوانم تو را باور کنم."

همیشه یکی بود یکی نبود!

یه روزی روزگاری

یکی بود یکی نبود

اون که بود ..

خیلی تنها بود

اون که بود ...

یه روز یه نقاشی کشید

یه حوض ابی کشید

کنار حوض آیی

اونی که نبود رو کشید

چسبوندش به دیوار اتاقش

و هر روز بهش نگاه کرد

انقدر بهش نگاه کرد

تا بالاخره اون که تو نقاشی بود

شیفته ی نگاهش شد

حالا اون که نبود

همونی که تو نقاشی بود

هرروز سعی کرد که بیاد بیرون

یه روز موفق شد

اومد بیرون ...

اما کسی رو اون بیرون

پیدا نکرد!

آخه اون که بود

سال ها بود که رفته بود!

اما اون نقاشی هنوز به دیوار بود

اون که بود حالا دیگه نبود

و اون که تو نقاشی بود

حالا به نقاشی نگاه میکرد

که فقط توش یه حوض آبی بود

اون که اون وقتا نبود

حالا بود...

اما دیگه تو نقاشی هم کسی نبود !