خروس می خواند
زمان می راند
کسی نیست در این دیار هجی کند خواب را !
واژه هایم غرق در ابهامند
واوراق سفید غرق در سیاهی کلمات
کسی نیست روشن کند چراغ را !
خروس می خواند
وجغد می داند
صبح در راه است وباید رفت
باید به انزوای لانه ی تاریک عادت کرد
در لابه لای شاخه های جنگل اندوه
در طول این روز به ظاهر روشن وتابان
باید سیاهی شب را عبادت کرد .
خروس می خواند
شبگرد می ماند
در انتهای کوچه ی بن بست .
صبح را معنا نکرده هیچکس زین رو
حیران وسرگردان وگریان است .
جز سردی وتاریکی شب ها
جز سایه های ساکت و خاموش
چیزی دگر در خاطراتش نیست
معنای نورو شعله های آتش خورشید
در ذهن او هم معنی مرگ است ..
بدان تقدیر من این است
که غم هرشب به بالین است
ندارم شکوه از این درد
که تنها چاره تمکین است
به بادم داد جنون عشق
که این یک رسم دیرین است
چو قلبش قبله گاهم شد
نگو بی دین و آیین است
مکن توبیخ چشمم را
گناه از قلب مسکین است
دگر من خوب می فهمم
نگاهش را که سنگین است
منم یک مرغ پر بسته
واو جویای شاهین است
اگر چه چشم من پر اشک
وروحم باز غمگین است
به هر جا هست خوش باشد
برای من مهم این است
برای من مهم این است ...
شب می آید
و پس از شب ‚ تاریکی
پس از تاریکی
چشمها
دستها
و نفس ها و نفس ها و نفس ها ...
و صدای آب
که فرو می ریزد قطره قطره قطره از شیر
بعد دو نقطه سرخ
از دو سیگار روشن
تیک تاک ساعت
و دو قلب
و دو تنهایی
| |
|
کسی به فکر گلها نیست
کسی به فکر ماهی ها نیست
کسی نمی خواهد باور کند که باغچه دارد می میرد
که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی می شود
و حس باغچه انگار چیزی مجردست که در انزوای باغچه پوسیده است.
از فروغ فرخزاد
بدون شک او پدیده ای درتاریخ موسیقی ایران است،ترانه های داریوش از خواسته ها و افکار مردم ایران در سه دهه اخیر متاثر گشته.داریوش افسانه است.اویکی از هزاران خواننده ایست که در دوران معاصر چون ستاره میدرخشد.ترانه های او در ارتباطی نزدیک با رنج و خوشی زندگی متداول ایرانیان است،مردمانی سختی کشیده و دوستدار آزادی.او با بیانی ژرف و بدور از اغراق به بیان احساسات ایرانیان می پردازد. موسیقی او همانند شعراش دارای نظم است،احساسات ژرف و عمیق،از اینرو ترانه های داریوش درقلب مردم جای دارد.
داریوش در 15 بهمن سال 1329 خورشیدی درتهران بدنیا آمد.اوسالهای اولیه عمر خود را در میانه،کرج و کردستان سپری کرد.استعداد خدادادی او در 9 سالگی و در زمانی که برای اولین بار برروی صحنه سن مدرسه قرار گرفت آشکار شد و در 20 سالگی توسط حسن خیاط باشی از تلوزیون ایران به مردم معرفی شد و با ترانه افسانه و جاوید"بمن نگو دوست دارم"درقلب مردم جای گرفت.اوبا پیدایش عصر بی همتای سبک نوین موسیقی ایران همدوره بود.
داریوش هرگز با عقاید تحمیلی به اجتماع خود سازگار نبود،ترانه های او حاصل اشعار و موسیقی انسانهایی وارسته چون شاملو،نادرپور،جنتی عطایی،قنبری وبیات است.این موضوع سبب گشت تا ترانه های او در رابطه با عشق،صلح،آزادی و عدالت سروده شوند.پس از انقلاب دیگر عرصه ای برای داریوش و هنرش نبود ازاینرو وی از سرزمین مادری خود کوچ کرد و بهمراه همسر(فیروزه)و دختر9ساله اش(بیتا) در آمریکا بسر میبرد.
کارهای او شامل بیش از 200 ترانه در 25 آلبوم است.داریوش کنسرتهای بیشماری را در تالارهای بزرگ جهان چونnotably Wembley (لندن)،Carnegie Hall (نیویورک)، Kennedy Center (واشنگتن دی سی )، Koncertos (استکهلم )، Greek Theater (لس انجلس)و Universal Amphitheater (لس آنجلس)به اجراء درآورده است.
داریوش در هنر عکاسی نیز صاحب سبک است،همچنین در دو فیلم سینمایی "یاران" و "فریاد زیرآب" نیز ایفای نقش نموده.ترانه ها و پیامهای داریوش بسیار جلوتر از تفکرات عصر اوست.
حتی جهان عرب نیز با سبک غنی داریوش آشناست و ترانه های او را پذیرفته است،در فستیوال موسیقی،فیلم ورسانه های تصویری که چندی پیش در بحرین برگذار شد داریوش بعنوان نماینده سبک معاصر و منحصر بفرد موسیقی ایران این سبک را به جهان معرفی کرد و برنده بالاترین نشان صلح گشت. وی در مراسم اختتامیه این جشنواره ندای آزادی را بخصوص برای سرزمین مادری خود ایران سرداد.
این هم وب سایت داریوش اقبالی.!!!!!!برید حالشو ببریدdariush2000