درین تنهایی که خواب از چشمان ربوده است
به تو می اندیشم
می دانی اگر دوست داشتن تو کار اشتباهی است
پس قلبم به من اجازه نمیدهد کار درستی انجام دهم
چرا که در تو غرق شده ام
و هرگز بدون تو در کنارم نجات نخواهم یافت
من همه وجودم را نثار می کنم
تا تنها یک شب دیگر در کنار تو باشم
تمام زندگی ام را به خطر می اندازم
تا تورا یکبار دیگر در کنارم حس کنم
چرا که قادر نیستم
تنها با خاطره سرودمان زندگی کنم
من همه وجودم را در راه عشق تو فدا می کنم
محبوبم
می توانی مرا حس کنی و تصور کنی که من
به چشمانت خیره شده ام؟
تورا به روشنی می بینم
زنده و جاوید در ذهنم جا گرفته ای
با اینحال همچون ستاره بخت من
از من دور هستی
من همه وجودم را نثار می کنم...
تمام زندگی ام را به خطر می اندازم...
سلام
خیلـــــــــــــــــــــــــــــــی زیبــــــــــــــــــــــــــا بود
دروغ گفتم.......
من حتی به باران هم دورغ گفتم.......
که دل تو به وسعت دریاست...........
چرا که تو حتی چند بند انگشت هم در دلت جایی برای من کوچک نداشتی...............
دلت شاد داداشی
چه فایده من اگر قشنگترین شعرهای عالم را بسرایم و تو با حجب و حیای خود فقط بگویی : خیلی قشنگند ! وقتی که چشم های تو قشنگ تر از شعرهای من هستند و من هیچ وقت نتوانسته ام چشم در چشم تو بدوزم و بگویم : خیلی قشنگند..
دلت شاد