آنگاه که نیلوفر های برکه وفا پرپر شدن
وگلبرگهای عهد تو خشکیدن
یاسهای وحشی لبخند تلخی زدند
و تو مرا از یاد بردی
انگاه که ابرها
اشکهایشان را نثار ادمیان کردند
تا بذر محبت جوانه بزند
زیر چتر سیاه خود نهان شدی و مرا از یاد بردی
دیگر به فلک شکایتی نخواهم کرد
بر لب همان برکه طلایی
که روزی نیلوفرهای عشق در ان می روییدن
خواهم رفت و خواهم گفت
من نیز تو را از یاد خواهم برد
harfi nist........
سلام .
موفق و سربلند باشی دوست من
شعر زیبایی بود
در میان خنده هایم می گریم
سر به دیوار دلم می کوبم و
حرفهایم را می خورم
...
نمی دانم به کدامین گناه این چنین مجازات میشوم
تو بگو!!