دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

محاکمه ی عشق

 

جلسه محاکمه عشق بود و عقل که قاضی این جلسه بود عشق رو
 
محکوم به تبعید به دورترین نقطه مغز یعنی فراموشی کرد.
 
قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با اومخالف بودند .
 
قلب شروع کرد به طرفداری از عشق :
 
 
آهای چشم
مگر تو نبودی که هرروز آرزوی دیدن او را داشتی؟
 
 
 ای گوش
مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی؟
 
و شما پاها
 
که همیشه آماده رفتم به سویش بودید
 
 حالا چرا اینچنین بااو مخالفید؟
 
همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراضجلسه را ترک کردند .
 
 تنها عقل و قلب در جلسه ماندند.
 
 عقلگفت: دیدی ای قلب؟ همه از عشق بیزارنند:
 
ولی من متحیرم باوجودی که عشق از همه بیشتر تو را آزرده
 
چرا هنوز از اوحمایت می کنی ؟
 
 قلب نالید و گفت: من بدون عشق دیگرنخواهم بود
 
وتنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه عمل قبل راتکرار می کند
 
و فقط می توانم با عشق یک قلب واقعی باشم .
 
پس من همیشه از عشق حمایت می کنم

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد