حک شدم روی ترک خورده ترین قسمت شهر
پشت آوار توهم رو به دروازه قهر
من چه ام شعر ملال آور بی وزن و عروض
بیت آفت زده ای کرم شبانتاب تموز
غزلی مبتذلم هدیه به دوران جنون
لب خندان من و دل ' همه فوارهء خون
کودکی یخ زده ام با بغلی از گل یاس
از تف لعنت هر عابری در بیم و هراس
عابران می نگرند با دل بی درد به من
جملگی میگذرند از سر انکار ز من
اخوان ثالث