آن دو دریای آبی
چه آرام
در تنگ بلورین صورتت می درخشند
و چه مواج است آن نگاه که
آسمان دلت ابری است
و چه آرامند
در آن هنگامه ای
که تو می اندیشی
و گاه خروشان
سرکش و بی مهابا
آب
از تنگ بلورین سرازیر می شود
و تنها با
دستمالی از جنس خنده
سدی می شوی
جلوی آن دریای شور