دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

ندارم شکوه از این درد

 


بدان تقدیر من این است
که غم هرشب به بالین است
ندارم شکوه از این درد
که تنها چاره تمکین است
به بادم داد جنون عشق
که این یک رسم دیرین است
چو قلبش قبله گاهم شد
نگو بی دین و آیین است
مکن توبیخ چشمم را
گناه از قلب مسکین است
دگر من خوب می فهمم
نگاهش را که سنگین است
منم یک مرغ پر بسته
واو جویای شاهین است
اگر چه چشم من پر اشک
وروحم باز غمگین است
به هر جا هست خوش باشد
برای من مهم این است

برای من مهم این است ...

 

نظرات 2 + ارسال نظر
هدایی سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 19:58 http://dokhtarebarfi.blogsky.com

سلام احمد جان
خوبی؟ این شعری که نوشتی خیلی غم انگیزه :(
بازم سر میزنم...بای عزیز

یلدا سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 22:41 http://delsepordeh.blogsky.com

سلام .
ممنون که به من سر زدین .راستش وقتی شعرامو تو وبلاگتون دیدم خیلی تعجب کردم ! وخیلی خوشحال شدم که از شعرای من واسه به روز شدن استفاده کردی .
لحظه هایت سبز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد