میگویند زنها در موفقیت و پیشرفت شوهرانشان نقش بسزایی دارند.
ساعد مراغهای از نخست وزیران دوران پهلوی نقل کرده بود:
زمانی که نایب کنسول شدم با خوشحالی پیش زنم آمدم و این خبر داغ را به
اطلاع سرکار خانم رساندم...
اما وی با بیاعتنایی تمام سری جنباند و گفت «خاک بر سرت کنند؛
فلانی کنسول است؛ تو نایب کنسولی؟!»
گذشت و چندی بعد کنسول شدیم و رفتیم پیش خانم؛ آن هم با قیافهایی
حق به جانب...باز خانم ما را تحویل نگرفت و گفت «خاک بر سرت کنند؛
فلانی معاون وزارت امور خارجه است و تو کنسولی؟!»
شدیم معاون وزارت امور خارجه؛ که خانم باز گفت «خاک بر سرت؛
فلانی وزیر امور خارجه است و تو...؟!»
شدیم وزیر امور خارجه گفت «فلانی نخست وزیر است... خاک بر سرت کنند!!!»
القصه آنکه شدیم نخست وزیر و این بار با گامهای مطمئن به خانه رفتم و
منتظر بودم که خانم حسابی یکه بخورد و به عذر خواهی بیفتد.
تا این خبر را دادم به من نگاهی کرد؛ سری جنباند و آهی کشید و گفت:
«خاک بر سر ملتی که تو نخست وزیرش باشی!!!»
روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملافه سفید پاکیزه ای که چهار طرفش زیر تخت بیمارستان رفته است، قرار می گیرد و آدمهایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم می گذرند. آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است.
در چنین روزی تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه، زندگیم را به من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید. بگذارید آن را بستر زندگی بنامم و بگذارید جسمم به دیگران کمک کند به حیات خود ادامه دهند.
چشمهایم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب، چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشمهای یک زن ندیده است. قلبم را به کسی بدهید که از قلب جز خاطره دردهایی پیاپی و آزاردهنده چیزی به یاد ندارد. خونم را به نوجوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند و کمکش کنید تا زنده بماند و نوه هایش را ببیند. کلیه هایم را به کسی بدهید که زندگیش به ماشینی بستگی دارد که هر هفته خون او را تصفیه می کند. استخوانهایم، عضلاتم، تک تک سلولهایم و اعصابم را بردارید و راهی پیدا کنید که آنها را به پاهای کودکی فلج پیوند بزنند.
هر گوشه از مغزم مرا بکاوید، سلولهایم را اگر لازم شد بردارید و بگذارید به رشد خود ادامه دهند تا با کمک آن پسرک لالی بتواند با صدای دو رگه فریاد بزند و دخترک ناشنوایی زمزمه باران را روی شیشه اتاقش بشنود. آنچه از من باقی می ماند بسوزانید و خاکسترم را به دست باد بسپارید تا گلها بشکفند. اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم، ضعفهایم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند. گناهانم را به شیطان و روحم را به دست خدا بسپارید و اگر گاهی دوست داشتید یادم کنید. عمل خیری انجام دهید یا به کسی که نیازمند شماست کلام محبت آمیزی بگویید. اگر آنچه را گفتم برایم انجام دهید
همیشه زنده خواهم ماند
با انتخاب عاشقانه ترین جمله عاشقانه تاریخ از رمان «بلندیهای بادگیر» امیلی برونته، این کتاب بار دیگر به عنوان عاشقانهترین کتاب ادبیات انگلیسی انتخاب شد
یک نظرسنجی در برایتون انگلیس نشان داد از نظر دوستداران ادبیات، یک خط از رمان «بلندیهای بادگیر» اثر «امیلی برونته»، رمانتیکترین جمله در تاریخ ادبیات انگلیسی است.
در این نظرسنجی که 2000 نفر در آن شرکت داشتند، 20 درصد از شرکتکنندگان جمله
«روح از هر چه ساخته شده باشد، جنس روح او و من از یک جنس است»
را به عنوان عاشقانهترین جمله ادبی انتخاب کردند و به این ترتیب کتاب «بلندیهای بادگیر» را به عنوان عاشقانهترین کتاب ادبیات انگلیسی برگزیدند.
این جمله را کاترین ارشاو خطاب به هتکلیف به زبان میآورد
. عنوان دوم در این نظر سنجی به «وینی پو» خرس مشهور کتاب کودکان تعلق گرفت که در یک جمله گفته است
«اگر 100 سال عمر کنی، امیدوارم من 100 سال منهای یک روز زنده بمانم تا مجبور نباشم بدون تو زندگی کنم.».
داستانهای این خرس را ای.ای.میلن خلق کرده است
.
در این میان اما جملهای از مشهورترین تراژدی «ویلیام شکسپیر» مقام سوم را کسب کرد. این جمله که از نمایشنامه «رومئو و ژولیت» آمده، چنین است
: «آرامباش! چه نوری است که از آن پنجره میتابد؟ آنجا مشرق است و ژولیت خورشید تابان
».
در مکان چهارم جملهای از «وی.اچ . اودن» و در مکان پنحم یک جمله از دکتر زئوس نویسنده مشهور کتابهای کودکان رای آورد و آن جمله چنین است
: «وقتی میفهمی عاشق شدی که میبینی دوست نداری بخوابی، چون واقعیت شیرینتر از رویاهایت شده است.»
چهارده مشخصه ی فاشیسم
مطالب زیر برگرفته از مقاله دکتر لاورنس بریت با عنوان "کسی اینجا فاشیسته؟" که در مجله "فری انکوری" (جستار آزاد) در بهار 2003 چاپ شده، می باشد ایشان بر اساس تحقیق روی نظامهای تحت رهبری هیتلر (آلمان)، موسیلینی (ایتالیا)، فرانکو (اسپانیا)، سوهارتو (اندونزی) و حکومتهای بعضی از کشورهای آمریکای لاتین، به 14 مشخصه مشترک تعریف کننده ی این حکومتها می رسد این چهارده مشخصه بشرح زیر است
به نام خالق زیباترین خلایق، یعنی .... پدر و مادر
آدما تا وقتی کوچیکن دوست دارن برای مادرشون هدیه بخرن اما پول ندارن.
وقتی بزرگتر میشن ، پول دارن اما وقت ندارن.
وقتی هم که پیر میشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن!...
به سلامتی همه مادرای دنیا...